“جنگ هایی که دنیا را تغییر دادند” نوشته ی “چارلز مسنجر” (Charles Messenger) با عنوان اصلی “Wars that changed the world” در سال 2009 میلادی منتشر شد. این کتاب که 25 نبرد بزرگ تاریخ را مورد بررسی قرار داده، به قلم “منوچهر پزشک” به فارسی ترجمه شده و توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است. در پیشگفتار کتاب می خوانیم:
از آغاز تاریخ، جنگ اشتغال دائمی بشر بوده و این سخنی کاملا معقول است که در هیچ لحظه از زمان، جهان یکپارچه در صلح به سر نبرده است. همه ی جنگ ها تاریخ را تغییر می دهند و این مجموعه که برگزیده ی 25 نبرد رخ داده از سده ی پنجم پیش از میلاد تا زمان حاضر را در بر دارد، گویای این حقیقت است.
جنگ ها، نبردها و مبارزاتی که در این کتاب گزارش شده اند، عبارتند از:
1- جنگ بزرگ پلوپونزی 431-404 ق.م
2- پیروزی های اسکندر 336 – 323 ق.م
3- جنگ داخلی روم 33 – 30 ق.م
4- مبارزه ی شارل مارتل با مورها 731 – 739 م
5- جنگ صلیبی هفتم 1248 – 1254 م
6- سرنگونی مغول در چین به دست دولت مینگ 1351 – 1388 م
7- قسطنطنیه 1453 م
8- فتح مکزیک به دست اسپانیا 1519 – 1539 م
9- فتح هندوستان به دست بابُر 1525 – 1529 م
10- جنگ های داخلی ژاپن 1560 – 1590 م
11- جنگ سی ساله 1618 – 1648 م
12- جنگ هفت ساله 1756 – 1763 م
13- جنگ استقلال آمریکا 1775 – 1783 م
14- انقلاب و نبردهای ناپلئون 1792 – 1815 م
15- مبارزه ی آزادیخواهانه ی بولیوار و سان مارتین 1813 – 1825 م
16- جنگ داخلی آمریکا 1861 – 1865 م
17- جنگ فرانسه – پروس 1870 – 1871 م
18- جنگ روسیه – ژاپن 1904 – 1905 م
19- جنگ جهانی اول 1914 – 1918 م
20- جنگ جهانی دوم 1939 – 1945 م
21- جنگ داخلی چین 1945 – 1949 م
22- جنگ سرد 1948 – 1989 م
23- ویتنام 1946 – 1975 م
24- جنگ شش روزه 1967 م
25- جنگ با تروریسم 2001 – ؟
در ادامه ی مطلب می توانید اطلاعات بیشتری در مورد هر کدام از آن ها بر اساس متن کتاب کسب کنید.
توجه: تمامی مطالب و تصاویر زیر از کتاب “جنگ هایی که دنیا را تغییر دادند” نوشته “چارلز مسنجر” و ترجمه “منوچهر پزشک” برداشته شده اند.
جنگ بزرگ پلوپونزی 431-404 ق.م
شرح تصویر: این دو هوپلیت یونانی، خاریدموس و لوکیاس، در جنگ بزرگ پلوپونزی کشته شدند. سپر گرد یونانی بر بازوی چپ یکی از فالانکس ها قرار گرفته و دست راست را کاملا برای حمله آزاد گذاشته است.
یونان باستان به سبب دولتشهرهایش شناخته شه بود. این دولتشهرها هر یک چونان جامعه ای مستقل، پیرامون شهرهایی شکل گرفته بودند که غیرتمندانه از زمین های زراعی و روستایی پیرامون خویش حفاظت می کردند. به علت طبیعت کوهستانی بخش بزرگی از آن سرزمین، زمین کشاورزی خواسته ای ارزشمند به شمار می رفت.
جنگ بزرگ پلوپونزی پایان کار آتن را در مقام قدرتی مهم و موثر رقم زد، هر چند تاثیر هنر و فرهنگ آن باقی ماند. این جنگ همه سرزمین یونان را به لحاظ اقتصادی تحت تاثیر قرار داد چندان که فقر و ناداری در همه جا گسترش یافت. از پس آنها، دولتشهرهای این سرزمین دیگر این کارایی را از دست دادند که در برابر تهدید مشترک به طور موثر گرد هم آیند، چنان که پیش از آن در برابر ایرانیان عمل کرده بودند. در واقع نفوذ سیاسی یونان بر جهان خارج به افول گرایید و خیلی زود نخست مقهور مقدونیه شد و سپس به زیر سلطه ی روم درآمد.
من بیشتر نگران خطاهای خودمان هستم تا بدخواهی دشمنانمان.
از سخنرانی پریکلس برای آتنی ها در سال 432 ق.م
پیروزی های اسکندر 336 – 323 ق.م
شرح تصویر: داریوش شاهنشاه ایران برای فرار از میدان جنگ ایسوس آماده می شود. ارتش ایران ساختاری معمول داشت که شمار آن در زمان جنگ با فراخوان عمومی و مزدوران یونانی زیاد می شد، حال آنکه فاقد انضباط نیروهای اسکندر بود.
دستاوردهای برجسته اسکندر مقدونی در طول زندگانی نسبتا کوتاهش، سرچشمه جاذبی برای سده ها باقی گذاشته است. او امپراتوری بی مانندی در جهان باستان بر جای گذاشت که تاثیر آن تا امروز باقی مانده است. همچنین او عموما در تاریخ یکی از سرداران بزرگ جنگی به شمار می رود.
اسکندر هیچ جانشین رسمی ای از خود به جا نگذاشت و چون مُرد، نزاع میان سردارانش به آن جا انجامید که امپراتوری اش به چهار بخش بزرگ تقسیم شد: مصر به بطلمیوس، آسیا به سلوکوس، مقدونیه به آنتیگون و هند به چاندراگوپتا رسید. اما در طول دوره ی دوازده ساله سلطنت او نه تنها نقشه دنیای باستان تغییر کرد، بلکه شرق و غرب به طرز بی سابقه ای به هم پیوستند. در حقیقت می توان گفت که امپراتوری او بنیاد وضعیبود که قرار بود در وقت خود، یعنی در دوره امپراتوری روم، نظام تجاری جهانی شود.
اینک او را گوری بسنده است، او را که تمامی جهان برایش کافی نبود.
سنگ نبشته ی گور اسکندر مقدونی
جنگ داخلی روم 33 – 30 ق.م
شرح تصویر: صحنه ای از نبرد دریایی آکتیوم که سرنوشت قطعی مارک آنتونی و کلئوپاترا را رقم زد. کشتی ها به آن امید بودند که در حین جنگ پاروها را به نشانه تسلیم بالا ببرند. نقشه جنگ آن بود که کشتی های دشمن را در هم بکوبند و در صورت نیاز آن ها را در اختیار بگیرند.
با آغاز سده ی نخست پیش از میلاد، روم قدرت فائق در منطقه مدیترانه بود. در این زمان، این امپراتوری در حال گسترش تمامی کرانه شمالی مدیترانه از جمله یونان و بخش بزرگی از آسیای صغیر را در بر داشت. نیمی از اسپانیا نیز به بندگی آن درآمده و در هم شکستن کارتاژ نیز پایش را به شمال آفریقا باز کرده بود. اما در خود روم، اختلاف ها در حال پدیدار شدن بود. آن ارزش هایی که تا آن زمان موجب اقتدار جمهوری بودند، داشتند رنگ و جلای خود را از دست می دادند و سده به سرعت در راه افتادن در سراشیبی سلسله ای از جنگ های بر سر قدرت بود.
در این رویداد نادر، آنتونی به خوبی نشان داد که اندیشه هایی که بر یک فرمانده یا یک انسان عادی حکمفرمایی می کنند، بر او کارگر نیستند …
پلوتارک، زندگینامه: آنتونیوس، وصف مارک آنتونی در نبرد آکتیوم
مبارزه ی شارل مارتل با مورها 731 – 739 م
شرح تصویر: این نقاشی از نبرد تور اثر چارلز استیوبین (1788 – 1856) و مملو از نمادپردازی است، به ویژه به سبب نمایش صلیب سنگی مسیحی و شارل مارتر پیروز در حال به اهتزاز درآوردن تبرزین.
از دوره ای از تاریخ اروپا، بین سقوط نهایی روم در سده ی پنجم و سده ی یازدهم میلادی، اغلب با نام عصر تاریک یاد شده است. در واقع امپراتوری روم پس از مرگ قسطنطین کبیر در سال 337 م، شروع به از هم پاشیدن کرد. علتش هم سلسله ای از تهاجم ها بود که تا یکی دو سده ی بعد ادامه می یافت.
تاثیر عمده ی شارل مارتل سد کردن راه گسترش نفوذ اسلام در اروپای غربی بود. همزمان با آن، او به تحکیم اعتقاد به مسیحیت در منطقه می کوشید. مورها همچنان سلطه ی خود را بر شبه جزیره ی ایبریا تا سده های بعد حفظ کردند. بیرون راندن آنان از مرکز اسپانیا تا اوایل سده ی سیزدهم میلادی طول کشید، اما تقریبا سیصد سال دیگر تا بیرون راندن کامل ایشان از اسپانیا زمان مانده بود. تاثیرهای ایشان امروزه در زبان و معماری اسپانیا مشهود است.
شارل مارتل میراث های دیگری هم از خود به جای گذاشته است. باب کردن و به کارگیری سواره نظام مسلح در دومین مبارزه اش با مورها منجر به ایجاد و افزایش استفاده از سواران سنگین اسلحه شد که یکی از عنصرهای اصلی کارزار در سده های میانه گردید. اگر از منظر تاریخی گسترده تری نگریسته شود، مشخص می شود که او بود که زمین سالاری یا تیولداری را بنیان نهاد که نماد اروپای سده های میانی محسوب می شود.
مردان شمالی همانند دیوار بی حرکت ایستاده بودند؛ آنان چونان کمربندی یخی به یکدیگر چسبیده بودند و در حالی که از هم جدا نمی شدند خون عرب ها را با شمشیر می ریختند.
شرح نبرد تور از وقایع نگار سده ی هشتم ایسیدوروس پاکنسیس
جنگ صلیبی هفتم 1248 – 1254 م
شرح تصویر: صلیبیان در حال حمله به شهری در سرزمین مقدس، با استفاده از هم کمان فولادین و هم کمان معمولی. استفاده از برج متحرک برای نفوذ به شهر بهتر جواب می دهد تا استفاده از نردبان پله ای که در سمت چپ تصویر دیده می شود.
یکی از شگفت انگیزترین پدیده های سده های میانه، جنگ های صلیبی بود، مبارزه ی اروپاییان مسیحی برای آزادسازی سرزمین مقدس در خاورمیانه از زیر سلطه ی مسلمانان. آن جنگ ها به مدت دویست سال بر هر رویدادی در اروپا و مدیترانه ی شرقی غالب بودند و بسیاری از پادشاهان اروپایی آن زمان در آن حضور داشتند.
پیروزی های صلیبیان پیروزی ایمان بود. اما ایمان بدون عقل چیز خطرناکی است.
استیون رانسیمن، تاریخ جنگ های صلیبی
سرنگونی مغول در چین به دست دولت مینگ 1351 – 1388 م
شرح تصویر: صحنه ای نمادین از دربار مغول که جنگاوران مغول را با کلاهخودهای نوک تیزشان تصویر کرده است. تحرک پذیری امتیاز بزرگ آن ها بود. هر جنگجو بایستی تقریبا هفت اسب پر طاقت مغولی می داشت تا ارتش می توانست روزانه هشتاد کیلومتر طی کند.
از رویدادهای مهم سده های میانه برآمدن مغول ها بود. در طول نیمه نخست سده سیزدهم میلادی، در آغاز به فرماندهی چنگیزخان، آن ها به شمال چین و آسیا یورش بردند، و به مسکو و پشت دروازه های وین در غرب رسیدند. سپس تر در همین سده، تجاوزهایشان را تا شام هم گسترش دادند و مصر را نیز تهدید کردند. آن ها همچنین در زمان قوبلای خان بقیه ی چین را تسخیر کردند، دو بار حمله به ژاپن را تدارک دیدند و تا جنوب شرقی آسیا پیش رفتند.
کشورگشایی های مغول آنقدر گسترش یافت که اداره ی آنها ناگزیر دشوار شد و آنان با گذشت زمان ناچار شدند عقب بکشند. در مورد چین، نبرد برای بیرون راندن مغول، به ظهور یکی از بزرگترین امپراتوران و آغاز سلسله ی پادشاهی جدیدی انجامید.
دیوارهای بلند بساز، جیره ها را ذخیره کن و خیلی شتاب نداشته باش که خود را پادشاه بخوانی.
اندرز به تسو یوانتزنگ در آغاز مبارزه برای آزادسازی چین
قسطنطنیه 1453 م
شرح تصویر: سلطان محمد و نیروهایش با پیروزی وارد قسطنطنیه می شوند. با اینکه رفتار او با ساکنان جان به در برده بی رحمانه بود، در نبردهای بعدی اش در بالکان نسبت به مسیحیت نرمی بیشتری نشان داد.
به بالکان همواره چونان خط فاصل جغرافیایی-راهبردی نگریسته شده که در یک سمتش صفحه اروپا و در سمت دیگرش صفحه آسیا قرار گرفته است. در سده های میانه، برای زمانی بس دراز، امپراتوری شرقی متمرکز در قسطنطنیه، دست کم در مقام دولتی مسیحی، موج شکن جریان هایی بوده است که از آسیا به سوی اروپا راه می گشودند.
امپراتوری بیزانس در سده یازدهم میلادی، هفتصد سال پس از بنیادش به دست قسطنطین کبیر، به روزگار اوج خود رسیده بود. از آن پس، ترکان سلجوقی پی در پی سرزمین هایش را در آسیای ضغیر تصرف کردند. سلطنت سلجوقیان پس از آنکه مغول در نیمه سده سیزدهم میلادی آن را در هم کوبید، به سرعت تجزیه شد. به جای آن قدرت تازه ای سر برآورد: عثمانیان، قبیله ای از آناطولی که در آغاز سده چهاردهم میلادی آوازه یافتند. ترکان عثمانی به فرماندهی عثمان یکم در ابتدا شروع کردند به راندن بیزانس از تصرفاتش در آسیای صغیر.
وقتی ترک ها گروه گروه هجوم آوردند و تقریبا هر که را بر سر راهشان یافتند کشتند و دست به غارت قصرها و کلیساها زدند، وحشت و هراس بر سرتاسر شهر غلبه کرد. حدودا پنج هزار نفر از مردم به قتل رسیده بودند و این در حقیقت بسیار کمتر از شمار مقتولان در غارت شهر به دست صلیبیان در سال 1204 م بود. پنجاه هزار نفر هم به بردگی گرفته شده بودند، نجیبزادگان بیزانس که موفق به فرار نشده بودند، همگی به فرمان سلطان محمد کشته شدند. سلطان شهر را پایتخت خود ساخت و نامش را به استانبول تغییر داد. به این ترتیب امپراتوری بیزانس پس از هزار و صد سال سرانجام به پایان رسید.
آیا این جا یک مسیحی پیدا نمی شود که سر از تن من جدا کند؟
سخنانی که به قسطنطین پالایولوگوس امپراتور بیزانس در هنگام مرگش به دست عثمانیان نسبت داده شده است
فتح مکزیک به دست اسپانیا 1519 – 1539 م
شرح تصویر: نبرد نهایی و سرنوشت ساز تنوچتیتلان آن گونه که هنرمندی آزتکی تصویر کرده است. در این تصویر فاتحان اسپانیایی بر جنگجویان آزتک، هم در پوشش و هم در نوع سلاح، برتری دارند.
آغازهای سده شانزدهم میلادی در تاریخ جهان دورانی رویاگونه به شمار می رفت؛ دورانی که اروپا به واسطه ی فاتحانش به دنیای جدید راه یافت. سربازان اروپایی در طول سده ی پانزدهم میلادی، بیش تر با رهنمود پرتغالی ها و اسپانیایی ها، جستجو درباره ی آنچه را در ورای افق اروپا قرار گرفته بود آغاز کرده بودند.
انگیزه ی اصلی این سیر و سیاحت ها و اکتشاف ها، گشودن راه بازرگانی تازه ای به چین و خاور دور بود، اما اسپانیایی ها به سرعت دریافتند که خود آمریکای مرکزی و جنوبی منبع ثروت به ویژه منبع طلا و نقره اند. در حالی که این دلیل اصلی آنان برای مهاجرنشین کردن جزیره های دریای کارائیب بود، منبع گنج در دل سرزمین اصلی نهفته بود. پس لازم بود که این سرزمین ها فتح شوند. افزون بر این ها، یک عامل دینی هم در کار بود: کلیسای کاتولیک رومی همه ی برکت و منفعت خود را برای تبدیل کفر یک قاره به مسیحیت نثار می کرد.
امپراتوری اسپانیا در سرزمین های آمریکایی نزدیک به سیصد سال دوام داشت. میراث بادوامی در قالب زبان، مذهب کاتولیک رومی و معماری از آن بر جای ماند. اما موجب ناپدید شدن ناگهانی تمدن های بومیان باستانی هم شد. این ثروت به دست آمده برای اسپانیا، رشک و حسد دیگر ملت های اروپایی را برانگیخت و رقابت پدید آمده از آن موجب جنگ و ستیز در سراسر سده بعدی شد که با حمله به ناوگان های گنجینه، پیش از پایان سده شانزدهم میلادی، آغاز گردید.
برای من کمال خشنودی است که به خاطر خدای خودم بر ضد خدایان شما، که مطلقا هیچ هستند، بجنگم.
ارنان کورتس خطاب به کاهنان آزتک، 1521 م
فتح هندوستان به دست بابُر 1525 – 1529 م
شرح تصویر: یک ارتش مغول در حال تعقیب دشمن شکست خورده با دست کم یک مرد مجهز به سلاح گرم (در مرکز و سمت راست تصویر). اگر چه بابُر از غریزه ی مغولی پیشینیانش برخوردار بود، بی شک امتیاز بالاتری داشت و ارزش سلاح آتشین را می دانست.
هندوستان در آغاز سده شانزدهم میلادی دو بخش اصلی داشت که دین از هم جداشان می کرد. جنوب کشور از گذشته های دور مسکن دراویدی ها بود که ساکنان بومی شبه قاره محسوب می شدند و زبان مشابه داشتند؛ از سوی دیگر، شمال کشور هم در اصل سرزمین آریایی ها بود. آریایی ها در حدود 1500 ق.م از جانب شمال این مکان را اشغال کرده بودند.
در زمان های متأخرتر، از سده یازدهم میلادی به بعد، شمال هند در معرض تاخت و تازهای بیش تری از طرف مسلمانان بود. اسلام دین فراگیر شمال و آیین هندو دین فراگیر جنوب گردید. با این همه، هیچ یک از این تهاجم ها شبه قاره را به یک کشور واحد تبدیل نکرد.
خلق امپراتوری مغول به دست بابُر تنها در ظرف پنج سال، تأثیر بسیار مهمی در تاریخ شبه قاره بر جای گذاشت. برای نخستین بار مفهوم ملیت به وجود آمد و سلطه مغول اثر فرهنگی دیرپایی داشت. از منظر نظامی، فقط خود شخص بابر بود که سلاح آتشین را وارد منطقه کرد.
به لطف و مرحمت خداوند متعال این کار دشوار برای من آسان شد، و آن لشگر عظیم در نصف روز بر خاک افتاد.
بابُر در نبرد پانیپت، آوریل 1526 م
جنگ های داخلی ژاپن 1560 – 1590 م
شرح تصویر: تصویر یک سردار ژاپنی آماده نبرد سده شانزدهم میلادی. زره او از ورق های فلزی ساخته شده و شمشیرش دارای نشان عالی شمشیر ساخت ژاپن است.
دورانی که از سال 1467 م آغاز می شود در ژاپن به دوره ی جنگ قبیله ها مشهور است. علت آن شیوه حکومت بود که به مدت چندین سده نا آرامی ایجاد کرد. امپراتور در صدر، از دیدگاه مذهب کنفسیوس و شینتو هر دو، شخصیتی مقدس و منسوب به ایزدبانوی خورشید شینتو به شمار می رفت.
آیا شما واقعا می خواهید سرتاسر عمر خود را صرف دعا برای زندگانی دراز کنید؟ ما برای مرگ به دنیا آمده ایم. هر کس با من است، فردا صبح با من به میدان جنگ بیاید. شمایی که با من نیستید، همان جا که هستید بمانید و پیروزی مرا ببینید!
اُدا نُبوناگا، شب نبرد اُکهازاما، 1560 م
جنگ سی ساله 1618 – 1648 م
شرح تصویر: گوستاووس آدلفوس، شیر شمال، در حال فرماندهی حمله ی سواره نظام به نیروهای مجمع کاتولیکی در نبرد لوتسِن، 16 نوامبر 1632 م. او هنگامی که در میان مه به قلب سواران دشمن تاخت، کشته شد.
مذهب بارها سبب جنگ بوده است و جنگ سی ساله که اروپا را آن چنان به ویرانی کشاند، بهترین نمونه آن است. جنگ سی ساله ریشه در نهضت اصلاح دین دارد، که در سال 1517 م آغاز شد، وقتی که مارتین لوتر نود و پنج مسئله خود را بر در کلیسای ویتنبرگ، در ساکسونی، در اعتراض به آنچه در نظر او فساد گریبانگیر کلیسای کاتولیک رومی می آمد، میخکوب کرد.
همه جنگ هایی که در اروپا جریان دارند در هم آمیخته اند و به یک جنگ تبدیل شده اند.
گوستاووس آدلفوس، در یک نامه، 1630 م
جنگ هفت ساله 1756 – 1763 م
شرح تصویر: دوک برونسویک و زیردستانش در نبرد میندن، در اول اوت 1759 م. آرایش خطی، روشی که ارتش ها در طول سده ی هجدهم میلادی برای بهره برداری از حداکثر قدرت آتش اتخاذ کرده بودند، در تصویر دیده می شود.
این باشکوه ترین جنگ و پیروزمندانه ترین صلحی بوده که انگلستان تاکنون به خود دیده است.
جان کارترت، ارل گرانویل، در حال مرگ به هنگام شنیدن شرایط صلح، ژانویه 1763 م
جنگ استقلال آمریکا 1775 – 1783 م
شرح تصویر: نیروهای آمریکایی در حال حمله ای موفقیت آمیز به یک سنگر انگلیسی در یورکتاون، اکتبر 1781 م. هر چند برتری عظیم توپخانه ی فرانسوی-آمریکایی بود که سرانجام کورنوالیس را به تسلیم واداشت.
کاربرد زور به تنهایی موقتی است. زور ممکن است برای یک لحظه اطاعت بیاورد؛ اما ضرورت مطیع ساختن دوباره را از بین نمی برد: و ملتی که حکومت نداشته باشد، همواره در معرض تسخیر است.
ادموند بِرک، 22 مارس 1775 م
انقلاب و نبردهای ناپلئون 1792 – 1815 م
شرح تصویر: ناپلئون با تنی چند از مارشال هایش در نبرد آیلاو در 8 فوریه 1807 م. گر چه او مارشال هایش را که به دورش حلقه زده اند غرق در افتخار می کرد، تنها به اندکی از آن ها برای اقدام به جنگ بدون سرپرستی مستقیم خودش اعتماد داشت.
تضادهایی که اروپا را در فاصله ی بین سال های واپسین سده هجدهم و سال های نخست سده نوزدهم میلادی در بر گرفته بود، مثل هر چیز دیگر، جدالی بود بین نظم کهن و نظم جدید. تنها یک مرد براین تضادها چیره شد: ناپلئون بناپارت، که سپاهیانش سرتاسر قاره را درنوردیدند، و برای مدت زمانی امپراتوریای خلق کرد که تا قبل از آن هرگز نظیرش دیده نشده بود.
او همیشه همه دارایی اش و همه توان و توجهش را به کار یا بحثی که در آن لحظه در پیش رو داشت اختصاص می داد. او به همه چیز شور و حرارت نشان می داد. از این رو نسبت به رقیبانش برتری داشت، زیرا اندک انسان هایی در یک لحظه به طور کامل مجذوب یک اندیشه یا یک فعل می شوند.
ژنرال کولَنکور، درباره ناپلئون
مبارزه ی آزادیخواهانه ی بولیوار و سان مارتین 1813 – 1825 م
شرح تصویر: خوزه سان مارتین (1778 – 1850 م) و ارتش او در حال گذار از کوه های آند در اوایل سال 1817 م برای آزادسازی شیلی از حکومت اسپانیا. این حرکت بیست و یک روز در اوج گرما و سرما طول کشید و بسیاری از سپاهیان تلف شدند.
ساختار امروزی آمریکای جنوبی تا حد زیادی مدیون دو مرد برجسته است، سیمون بولیوار و خوزه سان مارتین. تا آغاز سده نوزدهم میلادی، قاره به استثنای برزیل که در دست پرتغال بود و سه مستعمره ی کوچک گویان انگلیس، سورینام هلند و گویان فرانسه در شمال، 250 سال زیر سلطه ی اسپانیا بود. ساکنان بومی انقلاب های آریکا و فرانسه را دیده بودند و همچون مهاجران آمریکایی، نارضایتی آنان از آن زمان به بعد روز به روز فزونی می یافت.
در یک مقطع دوازده ساله، بولیوار و سان مارتین، با حرکت از دو سر قاره، به حکومت اسپانیا پایان دادند و آمریکای جنوبی ای را که ما امروزه می شناسیم به وجود آوردند.
نیروی بدنی خود را با نیروی بدنی دشمن مقایسه نکنید، چرا که روان نباید با جسم مقایسه شود. شما انسانید، آنان هیولا؛ شما آزادید، آنان برده.
ژنرال سیمون بولیوار، 1814 م
جنگ داخلی آمریکا 1861 – 1865 م
شرح تصویر: آبراهان لینکلن در حال سرکشی به ارتش خود در انتیتم، سال 1862 م.او در کنار ژنرال مکلِرنند و (سمت چپ) آلم پینکرتُن، رئیس «اداره ی اطلاعات ایالات متحده» در روزهای نخست جنگ، ایستاده است.
ما باید دست به این جنگ بزنیم، جنگی بی نهایت پر تحرک. تنها به این شرط کشوری ضعیف تر می تواند از پسِ کشوری قوی تر برآید؛ باید در عمل تحقق پیدا کند.
ژنرال استونوال جکسن، آوریل 1863 م
جنگ فرانسه – پروس 1870 – 1871 م
شرح تصویر: دفاع فرانسه از سن پریوا در برابر حمله ی ارتش پروس، 18 اوت 1870 م. هر یک از دو طرف می توانست برنده ی جنگ باشد، اما حساسیت فرانسوی نخست ضعف نشان داد که نتیجه ای شوم برای فرانسه به بار آورد.
جنگ روسیه – ژاپن 1904 – 1905 م
شرح تصویر: توپچیان روسی درگیر با کشتی های ژاپنی در جریان محاصره ی پورت آرتور. هر گروه از توپچیان سلاح خود را برای شلیک تنظیم می کردند، هر چند تنظیم دقت شلیک در بین دود ناشی از توپ های دیگر دشوار بود.
جنگ روسیه-ژاپن از جهت های بسیار تمرین جنگ جهانی اول به شمار می رفت. به جز هواپیما، بیشتر سلاح هایی که در سال 1914 م به کار گرفته می شدند، یک دهه پیش تر در میدان جنگ وجود داشتند. در نتیجه، این جنگ چشم انداز خوبی از آنچه نبردها در آینده نزدیک شبیه آن می شدند، به دست داد. این جنگ همچنین ژاپن را به صحنه جهانی سوق داد.
جنگ جهانی اول 1914 – 1918 م
شرح تصویر: نیروهای انگلیسی در جبهه ی غرب، پاییز 1916 م. ویرانی ای که تا اندازه ی زیادی ناشی از آتش توپخانه است، نمونه ی بارز زمین های بایر و خراب مناطق جنگی فرانسه و فلاندر را نشان می دهد.
برخی گفته اند که جنگ های ناپلئون نخستین جنگ جهانی بوده است، زیرا در حالی که نبردهای اصلی آن در خاک اروپا روی داد، دامنه آن خواه نا خواه به دیگر کشورها هم کشیده شد. عنوان جنگ بزرگ 1914-1918 م، به سبب شمار کشورهایی که درگیر آن شدند، برای این جنگ سزاوارتر است. هر چند که بیش تر به سبب قربانیان و خسارت های سنگین هر دو طرف در میدان نبرد، به یاد ماندنی است.
سال های 1914 – 1918 م شاهد تحول های عظیمی در اروپا بود. سه امپراتوری بزرگ به پایان رسید. نه تنها روسیه گرفتار انقلاب شد، بلکه فنلاند و کشورهای بالتیک و لهستان نیز به استقلال دست یافتند. امپراتوری اتریش – مجارستان از هم پاشید و به جای آن کشورهای مجارستان، چکسلواکی و یوگسلاوی متولد شدند. آلمان گرفته هایش را در آن سوی اقیانوس از دست داد و امپراتوری عثمانی از صفحه ی روزگار محو شد. هر چند این جنگ، چنان که مردمان امید بسته بودند، «جنگی که به همه جنگ ها پایان دهد» نبود.
شما در وطن خواهید بود پیش از آنکه برگ ها از درختان بریزند.
قیصر ویلهلم دوم، خطاب به سربازانش، اوت 1914 م
جنگ جهانی دوم 1939 – 1945 م
شرح تصویر: یک بمب افکن موشک انداز ناکاجیما B5N2 Type 97 (رمزنام آمریکایی: Kate)، 7 دسامبر 1941م، در حال پرواز بر فراز پرل هاربر. دود حاصل از آتش گرفتن کشتی جنگی آمریکایی دیده می شود.
جنگ جهانی دوم بی تردید فراگیرترین جنگی است که تاکنون در جهان شناخته شده است. جنگی بود که بین مشرب ها و مسلک ها، و اغلب در نهایت شدت و درنده خویی، در گرفته بود. همچنین از چند جهت، جنگی بود که در دو جبهه ی موازی جریان داشت، یکی نبرد در برابر نازی ها و فاشیست ها در اروپا و دیگری جنگی در برابر نظامیگری ژاپن در خاور دور.
جنگ جهانی دوم به بهای جان پنجاه میلیون انسان تمام شد که بیش تر آن ها را شهروندان عادی، از جمله شش میلیون یهودی قربانی هولوکاست، تشکیل می دادند. قسمت بزرگی از خاک اروپا، نیز بخش قابل توجهی از آسیای جنوب شرقی و خاور دور، به ویرانه تبدیل شدند. این جنگ تغییرات دیگری هم در جهان پدید آورد. در پایان این جنگ، ایالات متحده به بزرگترین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شد، اما اتحاد شوروی، به رغم رنج هایی که تحمل کرده بود، حالا تمام اروپای شرقی را تحت سلطه ی خود درآورده بود. این جنگ نظام جهانی جدیدی به سود صلح جهانی پدید آورد: سازمان ملل متحد. توفیق های اولیه ژاپن هم خواسته های مردمان آسیای جنوب شرقی را برای دستیابی به استقلال از سلطه ی اروپاییان اکنون فرسوده، افزایش داد. در حقیقت، این جنگ آغازی بر پایان امپراتوری های استعماری اروپا بود. دست آخر، پرتاب دو بمب اتمی چشم انداز وحشتناک جدیدی از جنگ را به نمایش گذاشت.
مرگ و سوگ در این سفر همراه ما خواهند بود؛ جامه ی خشم بر تن کنیم؛ پایداری و از خود گذشتگی تنها سپر ما.
وینستون چرچیل، تالار سخنرانی های عمومی، 8 اکتبر 1940 م
جنگ داخلی چین 1945 – 1949 م
شرح تصویر: دسته های ارتش آزادی بخش خلق، که تا سال 1946 م ارتش سرخ نامیده می شدند، خود را برای حمله به شانگهای در مه 1949 م آماده می کنند. شمار سربازان کمونیست، مجهز به سلاح های شوروی و ژاپنی و آمریکایی، به میلیون ها نفر می رسید.
هر چیز ارتجاعی ای باز می گردد؛ اگر آن را نکوبی، خود از بین نمی رود.
مائوتسه تونگ، 1945 م
جنگ سرد 1948 – 1989 م
شرح تصویر: دیوار برلین، 1964 م. نگهبانان مرزی آلمان شرقی در برجک های نگهبانی دستور داشتند به هر کس که بخواهد از دیوار عبور کند شلیک کنند. طبق آمار رسمی، 133 نفر جان خود را در این راه از دست دادند، ولی رقم واقعی بی شک بیش از اینهاست.
بزرگترین هدف نظامیگری ما پیروزی در جنگ ها بوده است. از حالا به بعد هدف اصلی باید جلوگیری از آنها باشد.
برنارد برودی، سلاح مطلق: قدرت اتمی و نظم جهانی، 1946 م
ویتنام 1946 – 1975 م
شرح تصویر: تفنگداران دریایی آمریکا در حال پیاده شدن از هلیکوپترهای ترابری سیکوراسکای اس-58، به منظور شرکت در یکی از عملیات های جستجو و انهدام. نیروها به وسیله دود ناشی از فشفشه ی فسفری که در پس زمینه ی عکس دیده می شود، به محل راهنمایی شده اند.
کشاکش درازمدت ویتنام تقریبا سی سال آسیای جنوب شرقی را در خود فرو برد. این کشاکش از دو مرحله ی جداگانه تشکیل شده بود، نبرد برای آزادی از قید استعمار، و به دنبال آن جنگی بین آرمان کمونیسم شرقی و حکومتی پشتگرم به حمایت غرب، که در چشم توده ی ویتنامی بسیار دور به نظر می رسید. این جنگ فقط این را به روشنی نشان می دهد که برتری بسیار در جنگ افزار ضرورتا مشخص کننده ی پیروز میدان جنگ نیست.
ارتش سنتی می بازد اگر برنده نشود، چریک برنده می شود اگر نبازد.
هنری کیسینجر، «گفتگوهای ویتنام»، وزارت امور خارجه، ژانویه 1969
جنگ شش روزه 1967 م
شرح تصویر: نیروهای صهیونیستی تیپ اورشلیم در بیرون از ساختمان فرمانداری بیت المقدس، که قبلا دفتر مرکزی سازمان ملل متحد بود و در نخستین روز جنگ به دست نیروهای اردنی تصرف شده بود.
در سال های پس از 1945 م، خاورمیانه به عنوان یکی از کانون های داغ باقی ماند. علت اصلی آن اختلاف نظر دولت صهیونیستی با عرب ها بود. در واقع دولت صهیونیستی خود در میانه ی کشتار و خونریزی تاسیس شد و اختلاف تا امروز همچنان ادامه دارد.
دولت صهیونیستی در طول فقط شش روز سه کشور عربی را شکست داد و سرزمینی دست کم به وسعت دو برابر مساحت سرزمین خودش را اشغال کرد. مهم تر از همه این که آنان اکنون در مرزهای خود به طور طبیعی در موضع دفاعی قرار می گرفتند. آبراه سوئز در جنوب، رود اردن در شرق، و بلندی های جولان در شمال. ولی همچنان موضوع یک میلیون و پانصد هزار عرب فلسطینی ساکن در نوار غزه و کرانه باختری هم در میان بود. واکنش جهانی به این موضوع در قطعنامه ی 242 سازمان ملل به تاریخ نوامبر 1967 م درج شده بود. در این قطعنامه بیان شده بود که هیچ کشوری نباید به زور جنگ افزار سرزمینی را تصرف و اشغال کند، و این که همه کشورهای خاورمیانه باید حاکمیت و استقلال یکدیگر را به رسمیت بشناسند. برای حل مشکل فلسطینیان آواره ای که بسیاری از آنان به دنبال پناهندگی در اردن و لبنان بودند، قطعنامه 242 خواستار «اسکان فوری» شد. دولت صهیونیستی از تسلیم سرزمین های اشغالی خودداری کرد و این موجب شد سازمان آزادیبخش فلسطین دامنه ی عملیات های خود را گسترده تر سازد. در سال 1973 م، مصر و سوریه در نبردی که «جنگ رمضان» نام گرفت، تلاش کردند صحرای سینا و بلندی های جولان را به زور پس بگیرند. توافق کمپ دیوید در سال 1978 م، با میانجیگری آمریکا، صلح دولت صهیونیستی و مصر را در پی داشت که بر پایه آن صهیونیست ها بایستی صحرای سینا را، به جز نوار غزه، تا مه 1982 م کاملا تخلیه می کردند. ولی دولت صهیونیستی همچنان در بازپس دادن بلندی های جولان و کرانه باختری سرسختی نشان می دهد. درست است که نوار غزه و کرانه باختری عنوان فلسطین خودمختار به خود گرفته اند، اما تدبیرهای امنیتی تحمیل شده از جانب دولت صهیونیستی و غصب زمین به دست مهاجران یهودی، جای چندانی برای کاهش ناخشنودی ها نگذاشته اند.
اگر پیروز نشویم، جایی برای بازگشتن نداریم.
سرهنگ شموئیل گونن خطاب به تیپ هفتم زرهی، شب حمله دولت صهیونیستی به صحرای سینا
جنگ با تروریسم 2001 – ؟
شرح تصویر: نیویورک، 11 سپتامبر 2001م. هواپیمای پرواز شماره 175 شرکت یونایتد ایرلاینز فلایت به برج جنوبی مرکز تجارت جهانی نزدیک می شود، درست هفده دقیقه پس از آنکه پرواز شماره ی 11 همین شرکت به برج شمالی برخورد کرده بود.
رویدادهای یازدهم سپتامبر 2001 م، که همه جا از آن به صورت «9/11» یاد می شود، جهان را تکان داد. سه فروند از چهار هواپیمای ربوده شده به هدفهایشان اصابت کردند و برج های دوقلوی نمادین مرکز تجارت جهانی نیویورک به کلی ویران شدند، همراه با تقریبا سه هزار نفر انسان که جان خود را از دست دادند. این نقشه، طرحی حقیقتا بی شرمانه و کار سازمانی تروریستی در سطح بالای آزمودگی و چیره دستی بود. اگر چه حمله ها در زمان خود تیر غیب آسمانی به نظر می رسیدند، زنگ خطرهای آن ها مدت ها بود که به صدا درآمده بودند.
جنگ با تروریسم به چند دلیل در تاریخ جهان بی سابقه است. تروریست ها هرگز در گستره ای با این وسعت در جهان، همزمان با عقیده ای واحد فعال نبوده اند. تهدید پر دامنه ی بمبگذاران انتحاری، برای بسیاری از سازمان های امنیتی پدیده ای به کلی جدید است. جریان 9/11 به ویژه، موجب تغییر دیدگاه آمریکایی ها درباره ی چگونگی تأمین امنیت در رویارویی با تهدیدهای خارجی شد. در نهایت اینکه، کشورهای غیر مسلمان بسیاری وجود دارند که تعداد اندکی بومی مسلمان دارند و تردیدی نیست که مبارزه با تروریسم، تنشی را به این کشورها برده است که پیش تر وجود نداشت. درباره ی این که این جنگ چگونه به پایان خواهد رسید، کسی به طور قطع چیزی نمی داند. آنچه بسیاری با آن موافقند این است که این جنگ، هم به سبب امنیت داخلی کشورها و هم به سبب تأمین کمک نظامی کشورهای دیگری که درگیر این جنگند، احتمالا زمان زیادی طول می کشد.
القاعده ترور می کند به همان دلیل که مافیا جنایت می کند.
رئیس جمهور جورج دبلیو بوش، 20 سپتامبر 2001 م
توجه: تمامی مطالب و تصاویر بالا از کتاب “جنگ هایی که دنیا را تغییر دادند” نوشته “چارلز مسنجر” و ترجمه “منوچهر پزشک” برداشته شده اند.
دیدگاهتان را بنویسید