خوب، خدا می خواست موجودی را خلق کند که لیاقت دوستی خدا را داشته باشد، پس اراده…
روی صندلی راحت نبود. اما چاره ای نداشت. مدت زیادی روی تخت دراز کشیده بود و حالا…
تنها؛ روی نیمکت چوبی چشم در چشم جاده دور از های و هوی با هر تپش قلب…
دلی که غیب نمای است و جام جم دارد *** ز خاتمی که دمی گم شود چه…
زنده ای. چشمانت باز می شوند. سقف اتاق نم ندارد، غم دارد. رویت را بر می گردانی…