ماه: جولای 2016

  • ذکر ابن محمد جعفر الصادق، رضی الله عنه (تذکرة الاولیاء)

    ذکر ابن محمد جعفر الصادق، رضی الله عنه (تذکرة الاولیاء)

    و گفت: «هر آن معصیت که اول آن ترس بود و آخر آن عذر، بنده را به حق رساند و هر آن طاعت که اول آن امن بود و آخر آن عُجب، بنده را از حق – تعالی – دور گرداند. مطیع با عُجب، عاصی است و عاصی با عذر، مطیع».

    و از وی پرسیدند که «درویش صابر فاضل تر یا توانگر شاکر؟». گفت: «درویش صابر، که توانگر را دل به کیسه بود و درویش [را] با خدا». و گفت: «عبادت جز به توبه راست نیاید، که خق – تعالی – توبت مقدم گردانید بر عبادت، کما قال: التائبون العابدون». و گفت: «ذکر توبه، در وقت ذکر حق – تعالی – غافل ماندن است از ذکر. و خدای – تعالی – [را] یاد کردن به حقیقت، آن بود که فراموش کند در جنب خدای، جمله اشیاء را. به جهت آن که خدای – تعالی – او را عوض بود از جمله اشیاء».

    و گفت: «در معنی این آیت که یَختَصُ بِرحمته مَن یَشاء – خاص گردانم به رحمت خویش هرکه را خواهم – واسطه و علل و اسباب از میان برداشته است. تا بدانید که عطاء محض است». و گفت: «مؤمن آن است که ایستاده است با نفس خویش، و عارف آنست که ایستاده است با خداوند خویش». و گفت: «هرکه مجاهده کند با نفس برای نفس، برسد به کرامات. و هرکه مجاهده کند با نفس برای خداوند، برسد به خداوند». و گفت: «الهام از اوصاف مقبولان است و استدلال ساختن که بی الهام بود، از علامت راندگان است».

    و گفت: «مکر خدای – عز و جل – در بنده نهان تر است از رفتن مورچه، در سنگ سیاه، به شب تاریک». و گفت: «عشق، جنون الهی است. نه مذموم است و نه محمود». و گفت: «سر معاینه مرا آنگاه مسلم شد، که رقم دیوانگی بر من کشیدند». و گفت: «از نیکبختی مرد است که خصم او خردمند است».

    و گفت: «از صحبت پنج کس حذر کنید: یکی از دروغگوی، که همیشه با وی در غرور باشی. دوم از احمق، که آن وقت که سود تو خواهد، زیان تو بود و نداند. سیوم بخیل، که بهترین وقتی از تو ببُرد. چهارم بددل، که در وقت حاجت تو را ضایع کند. پنجم فاسق که تو را به یک لقمه بفروشد. و به کمتر لقمه یی طمع کند».

    گفت: «حق تعالی – را در دنیا بهشتی است و دوزخی: بهشت عافیت است و دوزخ بلاست. عافیت آنست که کار خود به خدای – عز و جل – بازگذاری، و دوزخ آن است که کار خدای با نفس خویش گذاری».

    گفت: «مَن لَم یَکن لَهُ سِر، فَهُوَ مُضِر». گفت: «اگر صحبت اعدا، مضر بودی اولیا را، به آسیه ضرر بودی از فرعون. و اگر صحبت اولیا، نافع بودی اعدا را، منفعتی بودی زن نوح و لوط را، ولکن بیش از قبضی و بسطی نبود».

    «ذکر ابن محمد جعفر الصادق ، رضی الله عنه (تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری)»

  • چشم درد ؛ حکایتی از گلستان سعدی علیه الرحمه

    مردکی را چشم درد خاست.
    پیش بیطار* رفت که دوا کن؛ بیطار از آنچه در چشم ستوران* می کرد، در دیده او کشید و کور شد.
    حکومت* به داور بردند.
    گفت: «بر او هیچ تاوان نیست؛ اگر این خر نبودی، پیش بیطار نرفتی».

    «گلستان سعدی»

    *بیطار: دام پزشک
    *ستوران: چهارپایان
    *حکومت: شکایت

    پی نوشت: باید یاد بگیرم مسئولیت کارهای اشتباهی که انجام میدم، بپذیرم. هر کُنشی در این جهان، یک واکنش به همراه داره و گاهی باید بهای سنگینی رو پرداخت.

  • دکتربازی ، مجموعه شعر طنز اسماعیل امینی

    دکتربازی ، مجموعه شعر طنز اسماعیل امینی

    دکتربازی عنوان مجموعه شعری از “اسماعیل امینی” است. این مجموعه با زبان طنز به نقد مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی پرداخته است. کتاب “دکتربازی” در بهار سال 1394 برای نخستین بار توسط انتشارات “سپیده باوران” منتشر شد.

    شاعر تلاش کرده با زبانی ساده و عامیانه، مسائلی را از زیر نگاه نقادانه ی خود بگذراند که حالا دیگر همه ی مردم از آنها اطلاع دارند و بر همگان واضح و مبرهن است. هر چند گاهی نوعِ نگاه، نو و بدیع به نظر می رسد.

    شعرهای کتاب در قالب‌هایی چون مثنوی و قصیده سروده شده است و شاعر با استفاده از تمثیل‌هایی درست و به جا توانسته با ظرافت هرچه تمام‌تر به نقد برخی از ضعف‌های اخلاقی انسان‌ها و معضلات اجتماعی بپردازد.
    یکی دیگر از خلاقیت‌های به کار رفته در این اثر تضمین شعر معروف «محتسب و مست» پروین اعتصامی توسط امینی شاعر این مجموعه است. او همچنین با سرودن شعری در ستایش همکارش ناصر فیض باب شوخی را با دیگر طنز پردازان معاصر نیز باز کرده است. وی علاوه بر آن با نوشتن نامه‌ای طنز به مرحوم نادر ابراهیمی از شرایط فرهنگی کشور و بی‌توجهی به اهالی ادبیات کشور گله کرده است و با این شعر تلنگری به مدیریت فرهنگی کشور زده است.
    «به نقل از خبرگزاری مهر»

    در ادامه می توانید شعر “دکتربازی” را که نام کتاب هم از آن گرفته شده است، بخوانید. پس از آن هم بیت آغازین 28 عنوان دیگر این مجموعه را آورده ام.

    دکتربازی

    خاک ایران یکسر از دکتر پُر است
    هر که دکتر نیست، نانش آجر است

    ملک ایران سرزمین دکتران
    این قدر دکتر نباشد در جهان

    شهر دکتر، کوچه دکتر، باغ دک!
    کبک دکتر، فنچ دکتر، زاغ دک!

    عابران هر خیابان دکترند
    دانه‌های برف و باران دکترند

    هم وزیران، هم مدیران دکترند
    بیشتر از نصف ایران دکترند

    هر که پُستی دارد اینجا دکتر است
    دیپلم ردّی است، اما دکتر است

    هر که شد محبوبِ از ما بهتران
    هر که شد منسوبِ بالا دکتر است (بیشتر…)

  • نقاشی خالی نیست؛ می دانم تو هستی

    نقاشی خالی نیست؛ می دانم تو هستی

    صبح، چشم که باز می کنم؛ تو هستی.
    شب، تو هستی، آن وقت که چشم هایم را می بندم.
    هستی وقتی که کار میکنم؛ وقتی که غذا می خورم؛ وقتی که فکر می کنم.
    تو هستی وقتی که هستم.
    اما تو. یک تصویر مبهم. یک زنگ صدای غریب. یک خاطره ی دور. یک احساس و یک نام. چند عکس که نه تو در آن حضور داری و نه من. و خطوطی بی نظم روی یک کاغذ سفید.
    بگذار همه فکر کنند تو فقط یک نقاشی هستی. طرحی که نقاش در خواب دیده است.
    اما من. من می دانم که: تو هستی….

    «س.م.ط.بالا»

  • دندانپزشکی و یک پیشنهاد کمی تا قسمتی ابلهانه

    دندانپزشکی و یک پیشنهاد کمی تا قسمتی ابلهانه

    دندانپزشکی حالا خیلی ترقی کرده. مثل گذشته ها نیست که با سرِ دستمال بسته پیش سلمانی محل بروی تا با انبُر دندان خراب را بکشد و راحتت کند.
    خرجِ درمانِ دندان حالا کمرشکن است و دندان های این قوم همه خراب.
    امیدی به بیمه های درمانی نیست. آنها اولویت شان سود است تا سلامت.
    امیدی به پزشکان نیست. آنها نان آورانِ نام آورِ خانواده ی خود هستند.
    امیدی به واردکنندگان تجهیزات و مواد پزشکی نیست. حتما دلیلش را خودتان می دانید!
    امیدی به دولت نیست. همین که یارانه ها را واریز کند و حقوق مدیران خود را پرداخت کند؛ هنر بزرگی است.

    لااقل هنگام تسویه حسابِ هزینه های درمان، یک آمپولِ بی حسی به بیمارِ درمانده، تزریق نمایید!! لطفا!! 

    «س.م.ط.بالا»

     

  • بهانه ؛ نقل حکایتی از عبید زاکانی

    بهانه ؛ نقل حکایتی از عبید زاکانی

    بهانه

    یکی اسبی از دوستی به عاریت خواست.
    گفت: «اسب دارم؛ اما سیاه است.»
    گفت: «مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد؟»
    گفت: «چون نخواهم داد، همین قدر بهانه بس.»

    «عبید زاکانی»

  • درست نویسی – استفاده از فعل های کوتاه و ساده

    • یک جلد کتاب داستان خریدم.
    • یک جلد کتاب داستان خریداری کردم.

    جمله اول، پسندیده تر است. جمله دوم هم اگر چه با همان فعل «خرید» ساخته شده، اما به دلیل ترکیب شدن با یک فعل دیگر (کردم)، سنگین و طولانی تر شده است. هرگاه بتوانیم جمله ها را با فعل های کوتاه و ساده تر بنویسیم، نباید از شکل های ترکیبی و دشوارتر آنها استفاده کنیم. به چند نمونه ی زیر، توجه کنید:

    بنویسیم ننویسیم
    داشت برخوردار بود
    گرفت به خود اختصاص داد
    نوشت به رشته تحریر درآورد
    شنید / فهمید اطلاع حاصل کرد

    منبع: آموزش مهارت های نوشتاری پایه ی هشتم دوره ی اول متوسطه

  • خاک غریب ؛ داستان هایی از “جومپا لاهیری”

    خاک غریب ؛ داستان هایی از “جومپا لاهیری”

    آدمیزاد هم مثل سیب زمینی است.
    اگر نسل اندر نسل در همان خاک بی قوت بکارندش خوب رشد نمی کند.
    بچه های من هر کدامشان جایی به دنیا آمده اند و اگر سرنوشتشان دست من باشد، باید در خاک غریب ریشه بدوانند.

    ناتانیل هاتورن

    خاک غریب مجموعه‌ای است از چند داستان کوتاه و در دو بخش روایت می‌­شود. بخش اول شامل پنج داستان کوتاه غیرمرتبط به هم است؛ با این حال، فضا و شخصیت هایی شبیه به هم دارند. «خاک غریب»، «جهنم- بهشت»، «انتخاب جا»، «خوبی محض» و «به کسی مربوط نیست» داستان های بخش اول کتاب هستند. بخش دوم با عنوان «هِما و کاشیک»، سه داستان پیوسته با نام‌های «اولین و آخرین بار»، «آخر سال» و «رفتن به ساحل» را درباره‌ی این دو شخصیت روایت می کند.

    داستان ها هر کدام عشق هایی را روایت می کنند، میان آدم هایی معمولی. بیشتر شخصیت ها مهاجرانی از هند به آمریکا هستند که برای داشتن زندگی بهتر تلاش می کنند و اتفاقا موقعیت های خوبی هم به دست آورده اند. روابط بین نسل اول مهاجران و نسل های بعدی از بُن مایه های داستان هاست و شکافی که گاهی بین آنها ایجاد شده است. پایبندی به سنت ها و گاهی پس زدن آنها، رازها و احساساتی که آدم ها از یکدیگر پنهان می کنند و یا با هم به اشتراک می گذارند؛ همه و همه در مجموع داستان هایی گیرا را خلق کرده اند. ترجمه ی این کتاب نیز روان است و خواننده را با قصه همراه می کند.

    احساس ها و غرایز انسان ها در همه جای دنیا یک جور است و آدم های داستان ها آنقدر واقعی هستند که بشود دوستشان داشت، برایشان دل سوزاند و یا از آنها متنفر بود.

    کتاب خاک غریب با عنوان اصلی “Unaccustomed Earth” به نویسندگی “جومپا لاهیری” (Jhumpa Lahiri) در سال 2008 میلادی منتشر شد. “نشر ماهی” این کتاب را با ترجمه ی “امیرمهدی حقیقت” منتشر کرده است. (بیشتر…)