به یاد یک نفر از مردم ِ همین دنیا من آن سلیمانم که مور به خوابگاه بارانم آمده…
سراب شهری بدون باغ اما پُر از کلاغ شهری سیاه و زشت رفته به زیرِ کِشت کِشتِ…
دوستداشتن، رحمت است؛ مورد محبت واقع شدن، خوشبختی است.
به سان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند رونده باش امید هیچ معجزی…
مردی کنار پل عابر پیاده نشسته بود. کیسه ی زباله می فروخت. همه سیاه. گفت: «به خاطر…
نام بعضی نفرات رزق روحم شده است. وقت هر دلتنگی، سویشان دارم دست جرئتم میبخشد روشنم میدارد….