ماه: ژانویه 2018

  • آنچه می شنویم یک نظر است نه یک واقعیت، آنچه می بینیم منظره ای است نه یک حقیقت.

    آنچه می شنویم یک نظر است نه یک واقعیت، آنچه می بینیم منظره ای است نه یک حقیقت.

  • بحران یعنی زمانی که به معجزه محتاج می‌شویم

    بحران یعنی زمانی که به معجزه محتاج می‌شویم.

    «س.م.ط.بالا»

    پی‌نوشت: مطلبی که می‌خواستم بگویم به این اندازه کوتاه نبود. اما هنگامی که شروع به نوشتن کردم، دیدم همین کافیست.

  • خر عیسی گرش به مکه برند؛ چون بیاید هنوز خر باشد

    یکی از وزرا پسری کودن داشت. پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مراین را تربیتی میکن مگر عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و مؤثر نبود پیش پدرش کَس فرستاد که این عاقل نمی‌شود و مرا دیوانه کرد.

    چون بُوَد اصل گوهری قابل
    تربیت را در او اثر باشد
    هیچ صیقل نکو نداند کرد
    آهنی را که بد گهر باشد
    سگ به دریای هفتگانه بشوی
    که چو تر شد پلیدتر باشد
    خر عیسی گرش به مکه برند
    چون بیاید هنوز خر باشد

    «گلستان سعدی؛ باب هفتم؛ در تاثیر تربیت»

  • رابطه و موضوعی که “نقطه‌ی گسست” می‌نامم

    رابطه و موضوعی که “نقطه‌ی گسست” می‌نامم

    توجه: این یک نوشته ی تخصصی نبوده و صرفا بر مبنای مشاهدات و تجربیات شخصی است.

    انسان‌ها در طول حیات کوتاه خود، رابطه های انسانی و اجتماعی گوناگونی را تجربه می‌کنند. بعضی رابطه ها دوامی طولانی دارند، شاید به اندازه‌ی یک عمر. بعضی اما موقتی، مقطعی یا گذرا هستند.

    به طور ذاتی انسان موجودی محصور در رابطه هاست. آغاز وجود او بر اساس برقراری یک رابطه است و پس از آن جبرهای بیرونی و یا درونی او را به سمت رابطه های جدید سوق می‌دهد. بدین ترتیب با مفهومی اجتناب ناپذیر مواجه است؛ مگر آنکه از طبیعت حیوانی و حیات اجتماعی خود فاصله بگیرد و به قول معروف “تارک دنیا” شود.

    به هر روی در این نوشته قصد تحلیل و یا بررسی انواع و کیفیت رابطه‌ها را ندارم و صرفا به موضوعی خاص خواهم پرداخت.

    نقطه ی گسست

    در هر رابطه‌ای نقطه ای وجود دارد که می توان شرایط را به قبل و بعد از آن تقسیم کرد. نام آن را “نقطه ی گسست” می گذارم. جایی که پس از آن دیگر ارتباط میان طرفین درگیر به حالت قبل باز نخواهد گشت. موضوع خیلی روشن است. شاید همه ی ما چنین نقطه ای را در روابط خود تجربه کرده باشیم. اما برای نمونه رابطه ی بین همسران (یا به طور کلی رابطه‌ای از این جنس)، رابطه‌ی بین همکاران، بین فرزندان و والدین، بین دوستان و یا در اندازه ای بزرگتر رابطه‌ی بین مردم و حکومت ها را در ذهن خود مجسم کنید.

    در نقطه ی گسست رابطه چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

    وقتی رابطه‌ای به این نقطه می رسد، قطعا اتفاقی غیر قایل بازگشت رخ داده است. برای آنکه بهتر مجسم کنید، یک ظرف چینی را تصور کنید که بر زمین افتاده و می‌شکند، اگر بهترین بندزن(1) را مسئول ترمیم آن کنید، باز هم آنچه خواهید داشت به یقین مثل روز اول نیست؛ حتی اگر در ظاهرش نمایان نباشد.

    در چنین شرایطی کیفیت رابطه نزول خواهد کرد که میزان نزول آن به عوامل گوناگونی بستگی دارد. از جمله نوع رابطه، عوامل وقوع نقطه ی گسست و همچنین نحوه ی عبور از آن.

    انسان ها در این حالت رفتارهای گوناگونی از خود بروز می‌دهند. برخی برای کیفیت رابطه اهمیت فراوانی قائل هستند و هیچ گونه خدشه‌ای را قابل قبول ندانسته و از آن خارج می‌شوند. برخی دیگر اما تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند که مرهمی بر زخم‌های ناشی از گسست گذاشته و اصلاحات لازم را انجام دهند. گاهی در این راه نیازمند فداکاری و ازخودگذشتگی می‌شوند.

    به این نکته توجه داشته باشید که تمام رابطه‌ها قابلیت خروج را ندارند. به عنوان مثال شما می‌توانید با عوض کردن محل کار خود از رابطه‌ی همکاری خارج شوید، اما امکان خروج از رابطه‌ی میان فرزندان و والدین وجود ندارد. (حتی گاهی پس از مرگ والدین یا فرزندان این رابطه همچنان ادامه دارد) پس در چنین رابطه‌ای که امکان خروج فیزیکی وجود ندارد، خروج به صورت روحی یا عاطفی اتفاق می‌افتد. چیزی که در روابط بین همسران به “طلاق عاطفی” مشهور است. یعنی طرفین از نظر فیزیکی و جسمی با هم ارتباط دارند اما پیوند روح و مغز آنها گسسته است.

    ایجاد فضای تهی و برخورد با آن

    پس از گسست یک رابطه، فضایی تهی در روح، عواطف و یا اندیشه‌ی انسان ایجاد می‌شود. این فضای تهی آنقدر آزار دهنده و قابل لمس است که نمی‌توان نادیده انگاشت. انسان‌ها تلاش می‌کنند این فضا را پُر کنند.

    گاهی ایجاد یک رابطه‌ی جدید (شاید حتی از نوع رابطه‌ی قبلی نباشد) می‌تواند راهبردی برای پُر کردن فضای تهی باشد. گاهی مشغولیاتی دیگر جایگزین می‌شود که در شرایط خوب نمونه‌های آن کتاب و مطالعه، موسیقی، ورزش، سفر و نظیر آن است. اما در شرایط بد، نمونه‌هایی چون مصرف دارو، اعتیاد، استفاده‌ی خارج از عرف از فضاهای مبتنی بر وب، روابط افسار گسیخته و روحیاتی همچون خشم و نفرت و از این گونه مسائل و مصائب گریبان‌گیر انسان‌ها می‌شوند.

    هزینه‌ی بالا و ضررهای جبران ناپذیر ناشی از گسست رابطه

    باز هم با در نظر گرفتن نوع رابطه، عوامل وقوع نقطه‌ی گسست و همچنین نحوه‌ی عبور از آن، میزان ضررها و هزینه‌های بعدی متفاوت است.

    در رابطه‌های بین فردی، می‌تواند موجب از هم پاشیدگی روحی و عاطفی افراد شده و چنان ضربه‌ای به آن‌ها وارد کند که هرگز نتوانند به حیات عادی خود ادامه دهند. توجه داشته باشید که میزان مقاومت و پایداری و صبر انسان‌ها در مواجهه با رویدادها با هم متفاوت است و هر کدام حد آستانه‌ی خاص خود را دارند.

    به عنوان یک نمونه‌ی عمومی و بزرگ، گسست رابطه بین مردم و حکومت‌ها می‌تواند منجر به وقوع انقلاب‌ها شده و از یک سو حکومت را از بین ببرد و از سوی دیگر ضررهای بسیاری را به مردم وارد کند.

    نتیجه‌گیری

    البته این موضوعی عمیق و مهم در زندگی انسان‌هاست و با چند سطر نمی‌توان تحلیلی دقیق از آن ارائه داد، نمی‌توان تمام جوانب را مورد بررسی قرار داد و نهایتا امکان نتیجه‌گیری علمی و کاربردی برای من وجود ندارد.

    اما قصد دارم همان شعار معروف «پیشگیری بهتر از درمان است» را یادآوری کنم.

    بنا بر تجربه‌ی شخصی خودم در بسیاری از حالات در یک رابطه متوجه نزدیک شدن به نقطه‌ی گسست می‌شویم. احساس انسان در این زمینه بسیار موثر عمل می‌کند و با کنترل روحیاتی نظیر خشم، تعصب، حسد، غرور و نظیر آن می‌توانیم در بسیاری از موارد از رسیدن به نقطه‌ی گسست فاصله گرفته و رابطه‌ی خود را محفوظ بداریم. هر چند به صورت شخصی در این زمینه موفق نبوده‌ام.

    «س.م.ط.بالا»

    (1) بندزن: آن که ظروف شکسته را پیوند می‌زد. (فرهنگ فارسی معین)

  • صندلی راحتی (The Armchair)؛ یک انیمیشن کوتاه درباره یک صندلی

    صندلی راحتی (The Armchair)؛ یک انیمیشن کوتاه درباره یک صندلی

    صندلی راحتی داستان یک صندلی راحتی چرمی است که پس از مرگِ صاحبِ پیرش، دست به دست می‌چرخد …
    عنوان اصلی این انیمیشن کوتاه، Le fauteuil است.
    توسط تعدادی از دانش آموزان مدرسه ESMA به نام های Gaëtan BRASSE, Charles DIERIC, Elodie DOS SANTOS, Quentin LUNA, Enzo VIEULES به زبان فرانسوی ساخته شده است.
    مدت زمان آن 6 دقیقه است.
    در سال 2013 میلادی منتشر شده است.

    پوستر صندلی راحتی (The Armchair)؛ یک انیمیشن کوتاه درباره یک صندلی

    برای دیدن انیمیشن ها و ویدئوهای بیشتر به کانال ایده آلیتی در آپارات سر بزنید.

  • چاه بحران

    مشکل وقتی بروز می کند که عادت می کنیم، به جای تدبیر و اصلاح مدیریت و کار، همه چیز را رها کنیم تا شرایط به وضع بحرانی برسد و بعد بخواهیم با تحریک حس از خودگذشتگی، افراد را قانع کنیم که چاه بحران را پر کنند.

  • صد خزان افسردگی بودم بهارم کرده‌ای؛ تا به دیدارت چنین امیدوارم کرده‌ای

    صد خزان افسردگی بودم بهارم کرده‌ای؛ تا به دیدارت چنین امیدوارم کرده‌ای

    آدمی به امید زنده است. برای هر آنکه این نوشته را خواهد خواند؛ می‌نویسم:

    امیدوار باش. من نیز امیدوارم

    صد خزان افسردگی بودم بهارم کرده ای
    تا به دیدارت چنین امیدوارم کرده ای
    پای تا سر می تپد دل کز صفای جان چو اشک
    در حریم شوق ها آیینه دارم کرده ای
    در شب نومیدی و غم همچو لبخند سحر
    روشنایی بخش چشم انتظارم کرده ای
    در شهادتگاه شوق از جلوه ای آیینه دار
    پیش روی انتظارت شرمسارم کرده ای
    می تپد دل چون جرس با کاروان صبر و شوق
    تا به شهر آرزوها رهسپارم کرده ای
    زودتر بفرست ای ابر بهاری زودتر
    جلوه ی برقی که امشب نذر خارم کرده ای
    نیست در کنج قفس شوق بهارانم به دل
    کز خیالت صد چمن گل درکنارم کرده ای

    «محمدرضا شفیعی کدکنی، زمزمه ها، شهادتگاه شوق»

  • The Legend Of The Crabe Phare

    The Legend Of The Crabe Phare

    The Legend Of The Crabe Phare

    این داستان یک هیولاست. افسانه‌ای از دریاها. یک خرچنگ غول پیکر که کشتی‌ها و قایق‌ها را به زیر آب کشیده و آنها را غرق و نابود می‌کند.

    اما وقتی همراه با داستان به اعماق دریا می‌رویم با موجودی نه چندان ترسناک و حتی می‌توان گفت دوست‌داشتنی مواجه می‌شویم که علاقه دارد مجموعه‌ای از کشتی‌ها و قایق‌ها داشته باشد.

    اوضاع به همین شکل باقی نمی‌ماند و محل زندگی خرچنگ مورد توجه گردشگران قرار می‌گیرد و خرچنگ هم پیر شده و توانایی سابق را ندارد.

    اینجاست که انسان‌ها هجوم می‌آورند. و همه چیز را نابود می‌کنند. آنها هیولاهای واقعی این داستان هستند.

    پیشنهاد می‌کنم این انیمیشن کوتاه را تماشا کنید.

    این انیمیشن در سال 2015 میلادی و در یکی از مدارس انیمیشن سازی کشور فرانسه، توسط پنج دانش‌آموز به نام‌های Benjamin Lebourgeois, Gaëtan Borde, Alexandre Veaux, Mengjing Yang, Claire Vandermeersh ساخته شده است.

    شاید تلنگری باشد بر نحوه‌ی تعامل ما با محیط زیست مان که با تمام توان در حال نابود کردن آن هستیم.

  • قوی زیبا … چو روزی از آغوش دریا برآمد، شبی هم در آغوش دریا بمیرد

    قوی زیبا … چو روزی از آغوش دریا برآمد، شبی هم در آغوش دریا بمیرد

    مرگ قو

    شنیدم كه چون قوی زیبا بمیرد
    فریبنده زاد و فریبا بمیرد

    شب مرگ تنها نشیند به موجی
    رود گوشه‌ای دور و تنها بمیرد

    در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
    كه خود در ميان غزل‌ها بمیرد

    گروهی بر آنند كاین مرغ شیدا
    كجا عاشقی كرد؛ آنجا بمیرد

    شب مرگ از بيم آنجا شتابد
    كه از مرگ غافل شود تا بمیرد

    من این نكته گیرم كه باور نكردم
    ندیدم كه قویی به صحرا بمیرد

    چو روزی از آغوش دریا برآمد
    شبی هم در آغوش دریا بمیرد

    تو دریای من بودی آغوش واكن
    كه می‌خواهد این قوی زیبا بمیرد

    “مرگ قو” از غزل‌های شاخص “مهدی حمیدی شیرازی” است.

    پی‌نوشت: هر چند از زمان سرودن این غزل، سال‌های طولانی گذشته و بارها در سایت‌ها و وبلاگ‌های گوناگون منتشر شده است؛ اما اجرای این غزل در تازه‌ترین آلبوم “پرواز همای” به نام “خدا در روستای ماست” (و حال و روز این روزهای من) بهانه‌ای شد برای نشر مجدد آن.

  • محیط را عوض کنید(چگونه با مصلحت اندیشی اوضاع را به سود خود و اطرافیانتان تغییر دهید)

    محیط را عوض کنید

    صنعت هوانوردی برای مدتهای مدیدی از شیوه ای ثابت استفاده کرده است. از آنجا که بیشترین سوانح هوایی موقع بلند شدن و فرود آمدن هواپیماها رخ می دهد — چرا که پرحادثه ترین بخش هر پرواز بوده و محتاج هماهنگی شدید می‌باشد — این صنعت قانون سکوت در اتاق خلبان را پذیرفته است. هر زمان هواپیمایی در ارتفاع 10000 پا باشد — چه در حال بالا رفتن یا پایین آمدن باشد — در کابین خلبان کسی اجازه صحبت ندارد، به غیر از آنچه مستقیم به پرواز مربوط باشد. در ارتفاع 11000 پا، خدمه کابین پرواز می توانند درباره فوتبال، بچه هایشان، یا مسافران صحبت کنند، اما نه در ارتفاع 9500 پا.

    یک گروه فناوری اطلاعات (IT) از مضمون کابین بی صدا موقع تهیه یک طرح مهم نرم افزاری استفاده کردند.
    گروه هدفی اصولی را دنبال می کرد – سکوت در محیط برای کاستن از مدت زمان خلق محصولی تازه، از سه سال به نه ماه بود.
    در پروژه های قبلی که با قاطعیت مهلتی برای تحویل کار اعلام شده بود، محیط کار به شدت پر تنش بود.

    هنگامی که کارمندان از جدول زمانبندی عقب بودند، برای کمک گرفتن مدام مزاحم همکارانشان می‌شدند و مدیران هم به طور منظم در اطراف گشت می‌زدند و از آنها درباره نحوه پیشرفتشان جویا می شدند. در نتیجه کار مهندسان نرم افزار بیشتر و بیشتر دچار وقفه می‌شد و هفته‌های کار از شصت به هفتاد ساعت افزایش پیدا می کرد و کم کم کارکنان حتی در تعطیلات آخر هفته سر کار می آمدند، امیدوار بودند کار بدون وقفه انجام شود.

    روسای گروه IT تصمیم گرفتند تجربه ای را بیازمایند. آنها «ساعات سکوت» را برای صبح روزهای سه شنبه، پنج شنبه و جمعه تا قبل از ظهر در نظر گرفتند هدف این بود که برنامه نویس ها در وضعیت کابین بی صدا قرار بگیرند، که به آنها اجازه می داد روی بخشهای پیچیده رمز نویسی تمرکز کنند بدون آنکه به طور متناوب کارشان دچار وقفه شود.

    حتی آدم های بی توجه به اطراف به این تغییر مسیر، واکنش مثبت نشان دادند. در پایان، گروه توانست به هدفش که تولید محصول ظرف نه ماه سختگیری بود برسد. معاون شعبه این موفقیت را به ساعات سکوت کابین بی صدا نسبت می دهد.

    او گفت:«فکر نمی کنم ما بدون این ترفند می توانستیم در موعد مقرر کار را تحویل دهیم. این معیار تازه ای است.»

    در این محیطهای حساس و پرتنش مثل کابین خلبان، بیمارستان ها و گروه کاری آی تی رفتارهای درست به طور طبیعی تکامل نمی یافت. به پرستاران به طور طبیعی مجالی داده نمی شد که بدون حواس پرت شدن کار کنند و برای برنامه نویس ها به طور طبیعی به حال خود رها نمی شدند تا روی رمز نویسی تمرکز کنند. در عوض روسای شرکت مجبور شدند مسیر را به طور آگاهانه دوباره شکل دهند. با چنین تغییر کوچک در محیط، ناگهان رفتارهای درست بروز کرد.

    این مردم نبودند که تغییر کردند؛ موقعیت بود. آنچه مشکل مردم به نظر می رسد، اغلب مشکل موقعیت است.

    برگرفته از کتاب کلید را بزن
    نوشته چیپ هیث و دن هیث