صبح است. راه می پیماید فریادی از انعکاس شب. روی پنجره های اتاقم حک می شود؛…
شعرهای من
46 مقاله
46
می خواهم به وطن برگردم؛ برادرم راگم کرده ام. شخصیتی استثنائی خاطره ای گنگ **** من…
بیگانه ای در اجتماع (انتحاری) من دایان وکیل مدافعی هستم از هیجانی که در آن زیسته ام….
اسیر دست جنونم روی پلی معلق از اندیشه های دور. می لغزد گام های گمراهی و هراس…
وقتی زمستان به سراغمان می آید پدرم تکیه گاهی برای، تمام پنجره های نیمه باز است. وقتی…
نرم و آهسته قلم را می شست در نگاه زن مینیاتوری شرق. سایه ای سنگین بود و…
دستی از شیشه های اتاق مرا دار می زند دنبال رد پایی از خودم می گردم در…
بگذار که در آینه ات نیم نگاهی بکنم بگذار که در بَندِ دلت، ترکِ گناهی بکنم من…
تو چنان زخمِ عمیقی زده ای بر دلِ من که دوایی بهرِ درمانش در این عالم نیست…