صبح است. راه می پیماید فریادی از انعکاس شب. روی پنجره های اتاقم حک می شود؛…
خاموشانه من در صدف تنها با دانه ای باران پیوسته می آمیختم پندار مروارید بودن را غافل…
پدر و مادرها به ندرت فرزندانشان را رها می کنند، بنابراین بچه ها آنها را رها می…
یک نفر باید … یک نفر باید دستمالی روی این ستاره ها بکشد. گرد رویشان نشسته. یک…
جزء از کل (A fraction of the whole, 2008) که امروزه در بازار کتاب ایران بسیار شناخته…
پدر سرگی (به انگلیسی: Father Sergius، به روسی: Отец Сергий) عنوان داستانی کوتاه از لئو تولستوی (Lev…
می خواهم به وطن برگردم؛ برادرم راگم کرده ام. شخصیتی استثنائی خاطره ای گنگ **** من…
کشتی در بندر امنیت دارد، ولی کشتی برای این ساخته نشده است. A ship in port is…
نمی توانم تظاهر کنم از بدبختی های بقیه خوشحال نمی شوم چون می شوم – از مرگ…