کتاب “کهکشان چهره ها” گزیده ای از اشعار “علی محمد مؤدب” در قالب نیمایی است که بین سال های 1386 تا 1390 هجری خورشیدی سروده شده اند.
تعدادی از آنها را اینجا می نویسم:

یک…………………..

دل به ابرهای هرزه خوش مکن!
روی با ستارگان ترش مکن!
هیچ، هیچ، هیچ
هیچ غیر حرف آسمان درست نیست
آسمان هر آنچه دود را ز یاد می برد
پیش بینی هوای این و آن درست نیست
موضع خروسکان بادسنج را
باد می برد!

دو…………………..

سنگ قبر
طرح روی جلدِ
داستان زندگی است!

سه…………………..

آشیانه ی پرندگان مرده ام
حال من
حال مسجدی
که تمام شب
بی نماز مانده است و آفتاب سر زده است
حال مسجدی قدیمی و بزرگ که
از اذان صبح
تا صلاتِ ظهر
هر چه فکر کرده جز توریست ها
هیچ کس به خاطرش نیامده است!

چهار…………………..

بیهوده دلت گرفته
بیهوده!
تا بوده جهان
جهان همین بوده!
باید بروی به دیدنش باید …
باری به هزار سال ابری هم
باران به اتاق تو نمی آید!

پنج…………………..

شب مصمم بود
فرصت همراهی ما راستی کم بود
من دلم چون گام هایت
بی جهت
بی تاب
گام هایت با شتابی دیدنی
همراهی ما را به هم می زد
خوش به حال سایه ام اما
سایه ام با تو قدم می زد!

شش…………………..

در دور بود
خسته شدم!
لختی درون لحظه تنگی قدم زدم
آن گاه از دریچه این شعر
به لحظه ی وسیع هزاران دل آمدم!
شاید در این زمان مُوسع
با یاری کسی بشود
فکری برای دوری درها کرد
یا
از بند آخرین همین شعر
یک پنجره به روی کسی وا کرد

هفت…………………..

رفته ای سفر
رفته ای
به محض رفتن تو
خانه بوی بی کسی گرفته است
از اداره ای که قلب خسته ی من است
زندگی به قدر روزهای رفتنت
مرخصی گرفته است!

هشت…………………..

متهم درست – بی کم و زیاد –
در وفور نور خود
چون دلیل محکمی
روبه روی بازجو نشسته است
روبه روی او
هیچ کس ندیده است و
بازجو
با سوال های خود شکسته است

نه…………………..

برگ برگ
شاخه شاخه، دسته دسته
دست دست
گلفروش خردسال را
باد برده است!

ده…………………..

شاید
تنها
باید نشست
در سایه مفرح دیواری و گریست
بسیار راه های غلط رفتند
بسیار رهروان
بسیار رهبران
در دفتر سیاه جهان
دیگر
امکان مشق نیست!

دسته بندی شده در: