جست و جو ؛ سروده‌ای از شل سیلورستاین (ترجمه رضی هیرمندی)

چیزهایی هست که باید نوشت ....

دیدگاهتان را بنویسید

ارسال دیدگاه به عنوان یک کاربر مهمان.

  1. آفتابی از مشرق تو طلوع می کند
    که درخشندگی خیره کننده ای دارد
    این آفتاب فرزند زاده ی تقدیر و سرنوشتی ست
    که شعاع آن جهان مرا فرا خواهد گرفت
    در آن روزی که از آن منی.

  2. روی ماسه، روی برف
    نام تو را می نویسم
    روی همه‌ی برگ های خوانده شده
    روی همه‌ی برگ های سفید
    نام تو را می نویسم
    روی تاج پادشاهان
    نام تو را می نویسم
    روی جنگل و کویر
    روی کشتزاران، روی افق
    روی دریا، روی قایق ها
    نام تو را می نویسم
    روی چراغی که روشن می شود
    روی شیشه‌ی شگفتی ها
    روی لبان هشیار
    نام تو را می نویسم
    نام تو را می نویسم
    من زاده شدم
    تا تو را بشناسم
    تا تو را بنامم …

خواندن بعدی

سایدبار کناری

ایده آلیتی

لوگو

درباره ایده آلیتی

سعی می کنم مطالبی را منتشر کنم که می توانند ما را به فکر وادار کنند و ارزش اندیشیدن را داشته باشند.

مرا دنبال کنید