نیم نگاه (خواستم شعر باشد! شد؟)

نیم نگاه - شعرگونه ای از سیدمحمدحسین طباطبایی بالا (تصویر: توکا مایر هنرمند آلمانی)

بگذار که در آینه ات نیم نگاهی بکنم
بگذار که در بَندِ دلت، ترکِ گناهی بکنم

من در این شهر غریبم، و تو خود می دانی
بگذار که از بختِ بَدَم گاه فراری بکنم

«س.م.ط.بالا»

نیم نگاه

(به تاریخ: چهاردهم مهر ماه یک هزار و سیصد و نود و چهار خورشیدی)

پی نوشتِ مهم: تصویر انتخاب شده برای این مطلب از آثار توکا مایر، هنرمند آلمانی است.

دیدگاه‌ها

3 پاسخ به “نیم نگاه (خواستم شعر باشد! شد؟)”

  1. ghasedak نیم‌رخ
    ghasedak

    “بگذار که در آینه ات نیم نگاهی بکنم
    بگذار که در بَندِ دلت، ترکِ گناهی بکنم”
    خیلی زیبا بود…

  2. mary نیم‌رخ
    mary

    آنقدر کف دست بر جبین کوبیدم
    تا بگذرد از سرم پریشانی من
    نقش کف دست محو شد ریخت به هم
    شد چین وشکن به روی پیشانی من
    کارو

  3. mary نیم‌رخ
    mary

    درمـاندگی یعنی تو اینجایی
    من هم همین جایم ولی دورم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *