(کوچه اول) یه جای کار می لنگه؛ کجاشو من نمی دونم یه چیزایی سرش جنگه؛ چیزاشو من نمی دونم یه جاهایی کمی تنگه؛ جاهاشو من نمی دونم (کوچه دوم) یه حرفایی پُر از دردِ؛ من این درد و نمی فهمم …
حدیث این بیابان جای بیان ندارد *** دشت به این فراخی، آرش کمان ندارد در چه شگفتی اگر قامت رستم شکست؟ *** با حیله های کهنه، طرفی نمی توان بست راه گریزمان نیست، خرمن گرفته آتش *** کو واعظی که …
من یه معتادم خجالت می کشم از گفتنش، حتی خجالت می کشم روزها روی خط راه راه بر سر یک چهار راه شب ها توی پارک از تماشای … ها خجالت می کشم من یه معتادم ایستاده پشت در در …