دگر از دست تو یاری نگیرم
برای رفت و شد گاری نگیرم
چو یک لحظه ز عمرم مانده باشد
خدایا! از سگان هاری نگیرم
اگر رفتم برای خواست گاری
جواب رد من از نازی نگیرم
تمام عالم هستی مهم است
چغندر هم برا بازی نگیرم
شود بر فقر من هر روز افزون
اگر حق غنی سازی نگیرم
روم در میکده فریاد سازم
که من بوی می و ساقی نگیرم
دگر از دست تو یاری نگیرم
سبدهای پر از خالی نگیرم

«س.م.ط.بالا»
(به تاریخ: بیست و پنجم فروردین ماه یک هزار و سیصد و نود و سه خورشیدی)

دسته بندی شده در: