خداوند وقتی میخواهد کسی را فاسد سازد، او را به همه آرزوهایش میرساند.
چیزهایی هست که باید نوشت ....
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
خواندن بعدی
مردی ، چهار شانه، رسوا و بدون جنازه ما بیرون از گریه هایمان ایستاده ایم و زیر هر کلمه قطره ای از خون تو پنهان است چطور می شود میان این صداها یکی صدای تو نباشد؟ میان میلیون ها صورت …
من از ننگ خویش سخن میگویم. باشد که دیگران از ننگهایشان بگویند.
من می خواهم صحنه هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه دار کند و به خطر بیندازد. می توانی نگاه نکنی، می توانی خاموش کنی، می توانی هویت خود را …
تا چهل سالگی که مغزم خوب کار می کرد، به ریاضیات و پژوهش پرداختم. از چهل تا شصت سالگی که ذهنم ضعیف شده بود به فلسفه روی آوردم و در اواخر که به کلی مغزم کار نمی کرد به سیاست!
جلوه بخت تو دل می برد ازشاه و گدا
چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی