هنر – حکایتی از گلستان سعدی رحمت الله علیه

هنر، چشمه ی زاینده است

حکیمی، پسران را پند همی داد که جانان پدر، هنر آموزید که مُلک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر به محل خطر است؛ یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد؛ اما هنر، چشمه ی زاینده است و دولت پاینده و اگر هنرمند از دولت بیفتد، غم نباشد که هنر در نَفسِ خود، دولت است؛ هنرمند هر جا روَد، قدر بیند و بر صدر نشیند و بی هنر، لقمه چیند و سختی بیند.

«گلستان سعدی»

دیدگاه‌ها

5 پاسخ به “هنر – حکایتی از گلستان سعدی رحمت الله علیه”

  1. س.م.ط.بالا نیم‌رخ

    سلام. تشکر.

  2. ئان نیم‌رخ
    ئان

    هیچ تفنگی گلوله را تا ابد در سینه اش نگه نمی دارد !!

    1.  نیم‌رخ
      ناشناس

      چرا شاید نگه داره

    2.  نیم‌رخ
      ناشناس

      درسته،از سینه خودش به سینه دیگری وارد می کند

  3. sadegh نیم‌رخ
    sadegh

    درسته ولی از سینه خودش می فرسته تو سینه یه کس دیگه…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *