گریه می کنم. برای …، برای …، برای … … و برای همه ی آن هایی که باید به خاطرشان گریه کنم و برای خودم؛ شاید کسی نداند که باید به خاطر من گریه کند، شاید کسی نباشد … می …
بحران یعنی زمانی که به معجزه محتاج میشویم. «س.م.ط.بالا» پینوشت: مطلبی که میخواستم بگویم به این اندازه کوتاه نبود. اما هنگامی که شروع به نوشتن کردم، دیدم همین کافیست.
وقتی ظلم ظالم را دیدم و فریاد برنیاوردم؛ علی مرد. وقتی در طمع ریالی بیشتر فریبکاری کردم؛ علی مرد. وقتی مجنونی دیدم سرگشته در کوچه ها و پوزخندی زدم؛ علی مرد. وقتی سائلی نا امید از درب خانه ام رفت؛ …