باشد ای دل که در میکدهها بگشایند *** گره از کار فروبسته ی ما بگشایند
اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند *** دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
به صفای دل رندان صبوحی زدگان *** بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
گیسوی چنگ ببرید به مرگ می ناب *** تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند
نامه تعزیت دختر رز بنویسید *** تا حریفان همه خون از مژهها بگشایند
در میخانه ببستند خدایا مپسند *** که در خانه تزویر و ریا بگشایند
حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا
که چه زنار ز زیرش به جفا بگشایند
چیزهایی هست که باید نوشت ....
خواندن بعدی
جهان سومی ها مردمانی هستند سخت کوش در نام جویی و استوار بر یک پا (که مرغ را یک پا بیشتر نباشد و باقی بهانه است.) جهان اولی ها مردمانی هستند سخت کوش در کام جویی و دوان با دو …
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت *** بازآید و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن یار سفرکرده بیارید *** تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت فریاد که از شش جهتم راه ببستند *** آن خال و …
در نظربازی ما بیخبران حیرانند / من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند جلوهگاه رُخ او دیدهٔ من تنها نیست / ماه و خورشید هم این آینه …
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت به قصد جان من زار ناتوان انداخت نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد فریب چشم …