حال آنکه نشاط و شور در جمع جامعه ی مجموع، رو به فزونی است و من نیز مفیوض از فیوضات دوستان؛ بر آن شدم مطلبی پست نمایم جهت شادی روح و جانتان.
شعری که در ادامه می خوانید از سروده های “مهران حسینی قزوین” است. من این شعر را از سایت دفتر طنز حوزه ی هنری به آدرس www.daftaretanz.com نقل کرده ام.
صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را
نیکی چه بدی داشت …! که دیدی ثمرش را !
هر کس به تو بد کرد، نیاور تو به رویش
در فرصت مطلوب درآور پدرش را
آنگاه اگر کینه ی تو کم نشد از او
بعد از پدرش، گیر سراغِ پسرش را
خوب است که آدم به کسی بد ننماید
خوب است بپاید همه ی دور و برش را
یا اینکه اگر کار بدی کرد، بداند
باید به طریقی بکند پاک اثرش را
آنکس که خرش میرود آنجا که نباید
حتماً نگرفته جلوی کار خرش را
آن یار که ارقامِ حسابش شده میلیارد
باید که نگیرند جلوی سفرش را
برعکس، بگویند هنر کرد که در رفت
در گینس هم ثبت کنند این هنرش را
در راه اگر رد شده باشند ز قزوین
باید بپذیرند تمامِ خطرش را
دادیم پر و بالش و حالا نگرانیم
دیگر نتوانیم بچینیم پرش را
گفتند که خوب است ببخشیم بدی را
بخشیدم و هر مرتبه دیدم بَتَرش را
شلوارِ لیِ گل پسرش بس که میافتد
مردم همه دیدند دو ثلث کمرش را
بسیار از این جنس مسائل همه جا هست
بگذار نگوییم از این بیشترش را
خالق سرِ خلقت، نظر از خلق نپرسید
خوب است بپرسند از آدم نظرش را
هشدار! شب شعر درش باز نماند
این بهتر از آنست که بندند درش را
دیدگاهتان را بنویسید