شعری از دفتر “بوی جوی مولیان” استاد شفیعی کدکنی:
گره می زنم تار ابریشم سرخگون را،
به آوای تندر،
به آوای باران.
می آمیزم این شبنم پر تپش را،
به دریای یاران.
اگر چند کوتاه، اما،
گره می زنم این صدا را،
درین کوچه آخر،
به هیهای بالنده بالای یاران.
چیزهایی هست که باید نوشت ....
خواندن بعدی
حکیم بر منبر نشسته بود و شاگردان غرق در گفتار او، از فرستاده ی حاکم غافل بودند. چون درس تمام شد و حکیم از منبر به زیر آمد، دورش حلقه زدند و حکایت ایشان همچون حکایت شمع و پروانه می …
اینجا دگر برای تنفس هوا کم است *** حتی برای مردن ما نیز جا کم است جایی برای زیستن یک پرنده نیست *** پروازها زمینی و حجم فضا کم است ای مردم گرسنه ! خداتان بخیل نیست *** از سفره …