هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود *** وارهد از حد جهان بی حد و اندازه شود
خاک سیه برسر او کز دم تو تازه نشد *** یا همگی رنگ شود یا همه آوازه شود
هر که شدت حلقه ی در، زود برد حقه ی زر *** خاصه که در باز کنی محرم دروازه شود
آب چه دانست که او گوهر گوینده شود *** خاک چه دانست که او غمزه ی غمازه شود
روی کسی سرخ نشد بی مدد لعل لبت *** بی تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود
ناقه ی صالح چو ز که زاد یقین گشت مرا *** کوه پی مژده ی تو اشتر جمازه شود
راز نهان دار و خمش ور خمشی تلخ بود *** آنچ جگرسوزه بود باز جگر سازه شود
چیزهایی هست که باید نوشت ....
خواندن بعدی
آی آسمان خراش ها چقدر کوتاهید!! پای در زمین، سر در غبار به چه می نازید؟ هزاران پله بالاتر، هنوز؛ راه ماندست تا خورشید آی آسمان خراش ها با چراغ قرمز کوچک گاه روشن، گاه خاموش چقدر کوتاهید!! و من …