سلطان سنجر را در آن وقت که به دست غزان گرفتار شده بود، پرسیدند: «علت چه بود که مُلکی بدین وسعت و آراستگی که تو را بود، چنین مختل شد؟»
گفت: «کارهای بزرگ به مردم خُرد فرمودم و کارهای خُرد به مردم بزرگ؛ که مردم خُرد کارهای بزرگ را نتوانستند کرد و مردم بزرگ از کارهای خُرد عار داشتند و در پی نرفتند. هر دو کار تباه شد و نقصان به ملک رسید و کار لشکری و کشوری روی به فساد آورد.»
«تذکره ی دولتشاه سمرقندی»
چیزهایی هست که باید نوشت ....
خواندن بعدی
چون که صد آید، نود هم پیش ماست پوشش صد عیب ما هم ریش ماست چون که جان بر لب رسد ما مُرده ایم نان به نرخ روز با هم خورده ایم… «س.م.ط.بالا» (به تاریخ: هجدهم آذر ماه یک هزار …
شبی سی و چند کس از درویشان و جوانمردان نزد ابوالحسن انطاکی جمع شدند و او را گرده ای دو سه نان بود چندان که پنج مرد را دشوار بس باشد. نان ها همه پاره کردند و چراغ بکشتند و …
یکی از وزرا پسری کودن داشت. پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مراین را تربیتی میکن مگر عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و مؤثر نبود پیش پدرش کَس فرستاد که این عاقل نمیشود و مرا دیوانه کرد. چون بُوَد اصل …