سلطان سنجر را در آن وقت که به دست غزان گرفتار شده بود، پرسیدند: «علت چه بود که مُلکی بدین وسعت و آراستگی که تو را بود، چنین مختل شد؟»
گفت: «کارهای بزرگ به مردم خُرد فرمودم و کارهای خُرد به مردم بزرگ؛ که مردم خُرد کارهای بزرگ را نتوانستند کرد و مردم بزرگ از کارهای خُرد عار داشتند و در پی نرفتند. هر دو کار تباه شد و نقصان به ملک رسید و کار لشکری و کشوری روی به فساد آورد.»
«تذکره ی دولتشاه سمرقندی»
چیزهایی هست که باید نوشت ....
خواندن بعدی
چون که صد آید، نود هم پیش ماست پوشش صد عیب ما هم ریش ماست چون که جان بر لب رسد ما مُرده ایم نان به نرخ روز با هم خورده ایم… «س.م.ط.بالا» (به تاریخ: هجدهم آذر ماه یک هزار …
و هو من کلام بزرجمهر البختکان و نیکوتر آنکه سیرتهای گذشتگان را امام ساخته شود و تجارب متقدمان را نمودار عادات خویش گردانیده آید. که اگر در هر باب ممارست خویش را معتبر دارد عمر در محنت گزارد. با آنچه گویند …
نقلست که یک روز شیخ ابوبکر شبلی رحمةالله علیه یکی را دید زار میگریست. گفت: چرا میگریی؟ گفت: دوستی داشتم بمرد. گفت: ای نادان چرا دوستی گیری که بمیرد؟! “تذکرة الاولیاء .:. عطار”