بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت *** و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست *** گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض *** پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست *** خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم *** کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن *** شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر *** ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت *** شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت
چیزهایی هست که باید نوشت ....
خواندن بعدی
زندگی؛ یعنی همین یک روز کاری پر تلاش ارتزاق لقمه ای نان حلال نان سنگک گر نشد، نان لواش «س.م.ط.بالا» (به تاریخ: دوازدهم آبان ماه یک هزار و سیصد و هشتاد و هشت خورشیدی)
اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است *** به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد *** به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است در آستین مرقع پیاله …
در نظربازی ما بیخبران حیرانند / من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند جلوهگاه رُخ او دیدهٔ من تنها نیست / ماه و خورشید هم این آینه …
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید / وجهِ می میخواهم و مطرب که میگوید رسید شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه ام / بار عشق و مفلسی صعب است، میباید کشید قحط جود است آبروی خود نمی باید فروخت …