چه بانگ شومی است بانگ سیاست؛ اَه، چه توهینی! خدای را به گاه سحر شکرگزارم که دغدغه و شور امپراتوری روم ندارم. بسی غنیمت، بسی سعادت که نه قیصرم، نه پادشاه جهانم.
برچسب: سیاست
-
انگار خستگی من به پیش از تولدم برمیگردد
خطر سقوط
بارها پیش آمده است که آجری از دست یک بنا،
کیسهای سیمان از شانههای یک کارگر
یا ورقهای آهنی از قلاب یک جرثقیل لیز بخورد و پایین بیافتد
بعضی دردها تا ابد انسان را آزار میدهند
پس به من حق بده
آنقدر ترس در وجودم نهفته باشد …
که هر وقت آغوشات میگیرم
از صدای تکان خوردن گوشوارههایت
بترسم . . .شاه توت
تا به حال
افتادن شاه توت را دیدهای؟
که چگونه سرخیاش را
با خاک قسمت میکند
هیچ چیز مثل افتادن درد آور نیست
من کارگرهای زیادی را دیدهام
از ساختمان که میافتند
شاه توت میشوندسیاست
همیشه بزرگترین اتفاقها
به سادگی هرچه تمام تر اتفاق میافتد
پای همه کارگرها را
به سیاست باز کردند
از وقتی که
جرثقیل ها چوبه دار شدند«سابیر هاکا»
-
سیاست توده ای از دروغ، بهانه جویی، حماقت، نفرت و اسکیزوفرنی است
در عصر ما دیگر چیزی به نام فاصله گرفتن از سیاست وجود ندارد. همه چیز سیاسی است و سیاست توده ای از دروغ، بهانه جویی، حماقت، نفرت و اسکیزوفرنی است.
-
در اواخر که به کلی مغزم کار نمی کرد به سیاست روی آوردم
تا چهل سالگی که مغزم خوب کار می کرد، به ریاضیات و پژوهش پرداختم. از چهل تا شصت سالگی که ذهنم ضعیف شده بود به فلسفه روی آوردم و در اواخر که به کلی مغزم کار نمی کرد به سیاست!
-
دست ؛ انیمیشنی کوتاه برای روایت نبرد بین آزادی اندیشه و قدرت
خلاصه داستان
این فیلم درگیری و تضاد بین دلقکی ضعیف و دستی قدرتمند را نمایش میدهد. دلقک هنرمندی است که برای گلهایش گلدان میسازد. تا اینکه یک دستِ قدرتمند وارد زندگی او شده و به او دستور میدهد که فقط مجسمهی دست را بسازد؛ اما دلقک تصمیم میگیرد در برابر این دستور بایستد. دلقک بدون توجه به دستور دستِ قدرتمند به ساخت گلدان برای گلهای خانهاش ادامه میدهد. دست با تهدید، دستکاری و ایجاد دردسر برای تغییر تفکر دلقک تلاش میکند.
دست در نهایت با حقه و فریب موفق به حبس ذهن هنرمند می شود، او را در قفس زندانی و مجبور به ساخت مجسمههای دست میکند و به دلیل ساخت مجسمههایش به دلقک مدالها و جایزهها میدهد اما دلقکِ ناراحت تصمیم به فرار میگیرد. او مجسمه بزرگ دست را پایین میآورد و در دیوار قفس سوراخی ایجاد میکند. دلقک درحالی که دست او را تعقیب میکند از قفس فرار میکند. در هنگام دویدن، دلقک تمام مدالها و جوایز خود را دور میندازد، به خانه میرود و خود را در خانه حبس میکند. هنگام تلاش برای ممانعت از ورود مجدد دست، در حادثهای در اثر برخورد یکی از گلدانها به سرش، جان می دهد. هنگامی که دست قدرتمند وارد خانه میشود، دلقک مرده است. دست قدرتمند از کمد به عنوان تابوت دلقک استفاده میکند و مراسم ترحیم باشکوهی برای وی ترتیب میدهد.
فیلمشناسی
عنوان اصلی: Ruka (به زبان چک)
عنوان انگلیسی: The Hand
عنوان فارسی: دستکارگردان: Jiří Trnka (یرژی ترونکا)
سال انتشار: 1965 میلادی
مدت زمان: 18 دقیقه
سبک: استاپ موشنافتخارات و جوایز
آکادمی علوم و هنرهای سینمایی این فیلم را به عنوان پنجمین پویانمایی برتر تاریخ سینما اعلام کرده است.
جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره بینالمللی فیلمهای انیمه انسی، ۱۹۶۵
جایزه اول در کتگوری کارتون، برگامو، ۱۹۶۵
جایزه نقرهای، ملبورن، ۱۹۶۶
بهترین فیلم تمام جشنواره سال (جایزه منتقدان), انسی، ۱۹۹۰درباره کارگردان
یرژی ترونکا (Jiří Trnka؛ ۲۴ فوریه ۱۹۱۲ – ۳۰ دسامبر ۱۹۶۹) یک کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، نویسنده، نقاش، مجسمهساز، عروسکگردان و پویانمای برجستهٔ اهلِ جمهوری چک بود.
بیشتر آثار او در واقع برای بزرگسالان و با اقتباس از آثار ادبی ساخته شده بود و وی را «والت دیزنی اروپای شرقی» لقب داده بودند.
او بابت یک عمر فعالیت در زمینه ادبیات کودکان و نوجوانان، در سال ۱۹۶۸ میلادی، برنده جایزه هانس کریستیان آندرسن شد.
انیمیشن کوتاه دست آخرین اثر این هنرمند محسوب میشود.این کارگردان سال ۱۹۶۹ در پراگ به خاطر حمله قلبی در گذشت و مراسم خاک سپاری اش به رویدادی مردمی تبدیل شد.
توقیف دست
این فیلم برای اولین بار در سال ۱۹۶۵ به نمایش در آمد. هنگام درگذشت ترانکا در سال ۱۹۶۹، فیلم به دلیل نمایش سیاستهای محدودکنندهای که بسیاری از هنرمندان در آن مجبور به کار بودند، توقیف شده بود.
پینوشت: اطلاعات فوق از سایت ویکیپدیا کپیبرداری شده و کنار هم قرار گرفتهاند.
-
طبقه سوم اقتصادی و استفاده ابزاری از رنج دیگران
توجه: نوشته ای که در پی می آید، یک لفاظی سیاسی نیست؛ طنزی تلخ از یک واقعیت است.
طنزپردازی در آمریکا، جامعه ی آمریکایی را در سه طبقه از نظر اقتصادی قرار داد. طبقه اول، ثروتمندان و سرمایه داران که تمام منابع را استفاده می کنند. طبقه دوم، قشر متوسط که بار امور و کارهای طبق اول را به دوش می کشند. طبقه سوم ، فقیران؛ که تنها وجود دارند تا هشداری باشند برای قشر متوسط که همیشه می تواند وضعیت بدتری هم وجود داشته باشد. پس بهتر است دنبال دردسر نبود و آهسته رفت و آهسته آمد.
نمی دانم در آمریکا اینطور نیست یا آن طنزپرداز فراموش کرد که این را هم اضافه کند: «طبقه سوم همواره دستاویزی بوده اند برای اخذ آرای بیشتر»
س.م.ط.بالا
-
تراژدی تنهایی ؛ زندگی نامه ی سیاسی محمد مصدق؛ کریستوفر دو بلگ
تراژدی تنهایی نوشته ی کریستوفر دو بِلِگ (Christopher De Bellaigue)، در سال 2012 میلادی با عنوان اصلی Patriot of Persia: Muhammad Mossadegh and a tragic Anglo American coup منتشر شده است. نشر چشمه این کتاب را با ترجمه ی “بهرنگ رجبی” در سال 1394 هجری شمسی منتشر کرد.
در این زندگی نامه ی تازه ی محمد مصدق، نخست وزیری که سرخوردگی از سرنگونی اش هنوز در جان اصلاح خواهان ایرانی باقی است، کریستوفر دو بِلِگ با استفاده از انبوهی منابع فارسی و فرنگی و همچنین اسنادی تازه یاب از زندگی شخصی و حرفه ای او، شرحی مفصل و پُرجزئیات به دست می دهد از فراز و نشیب های یک عمر سیاست ورزی های مصدق در کسوت هایی مختلف، عمری که عمده اش در مرکز بحران ها گذشت و هر گامش پا گذاشتن از آتشی به آتش دیگر بود. تاریخ پژوه انگلیسی از کودکی مصدق شروع می کند و بعد رد روابط پیدا و پنهان جوانی او را می گیرد تا تأثیر طبقه و محیط و خانواده و آدم ها را بر شکل گیری شخصیت سیاستمدار آینده نشان بدهد. در ادامه به سراغ مقاطع حساس و دشوار دوران مناصب حکومتی او می رود، و سِیر این زندگی سراسر کشمکش و مبارزه را تا فرجام تلخ خانه نشینی و مرگ مصدق پی می گیرد؛ از گذر این ها ضمناً روایتی هم به دست می دهد از آرایش قوای سیاسی، جنگ دیدگاه های مدعی و روش های سیاست ورزی در ایران آن سال ها. دو بِلِگ کتابش را پنجاه و چند سالی بعدِ تابستان مصیبت بار 1332 نوشت و می کوشد درس هایی از آن روزها به یاد آنانی بیاورد که امروز سودای تغییر و بهبود دارند.
متن پشت جلد کتاب “تراژدی تنهایی”، نوشته ی کریستوفر دو بلگ
سایت الف در مطلبی به معرفی این کتاب پرداخته (لینک به مطلب) که در ادامه می توانید بخوانید:
تاریخ بازی های جذاب کم ندارد، محمد رضا پهلوی دو بار جان مردی را نجات داد که از او بی اندازه نفرت داشت. هرگاه که می خواست با کنایه اشارهای به ضعف و ناتوانی در سیاست کند؛ می گفت: مگر من هم مصدقم که از زیر لحاف کشور را اداره کنم!
اما دیکتاتورها همیشه عادت به فریفتن خود دارند، بی شک پهلوی دوم هم می دانست این پیرمردِ مریض احوال از همان زیر لحاف رهبری سیاسی جریان ملی شدن صنعت نفت را برعهده گرفت و به سرانجام رساند. جوری که چرچیل در مجلس عوام بریتانیا گفت: کاری که آن آریایی کچل با ما کرد (به تحقیر در مورد دکتر مصدق)، لشکر آریایی هیتلر با آن ساز و برگش نتوانسته بود! (نقل به مضمون) -
هی شعر تر انگیزد ، مجموعه شعر طنز سعید بیابانکی
هی شعر تر انگیزد
گفتی که «از آن باشد» گفتم که «از این باشد»
یک نکته ی بی معنی گفتیم و همین باشدهرگز ندهندش زن در کوچه و در برزن
مانند رضازاده هر کس که وزین باشددر کار گلاب و گل گفتند که «حُکمت چیست؟»
گفتم که «همین خوب است، بگذار همین باشد»پیراهن ما را هم، از پشت کسی جر داد
من فکر کنم کارِ شیطان لعین باشدخلقی شده گمراهت وقتی که به همراهت
یک روز شهین باشد، یک روز مهین باشدپایت به زمین باشد دستت به هوا باشد
دستت به هوا باشد پایت به زمین باشدهر جنس که در بازار دیدی و پسندیدی
یا ساخت ایران است یا ساخت چین باشدیک روز جناح چپ یک عمر جناح راست
همواره در این کشور اوضاع چنین باشدهر کس که در این کشور آشوب کند، جایش
یا گوشه ی کهریزک یا کنج اوین باشدبر عکس شما، حافظ! من معتقدم در کل
هی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشدمجموعه ی شعر طنز “هی شعر تر انگیزد”، دربردارنده ی 35 شعر طنز از آثار “سعید بیابانکی” است که چاپ نخست آن در سال 1391 توسط انتشارات “سپیده باوران” منتشر شد. شعری که خواندید از همین مجموعه انتخاب کردم که نام کتاب هم از آن گرفته شده است.
-
بینایی . رمانی از ژوزه ساراماگو . دنباله ای بر کوری
زمانی که به دنیا می آییم، قراردادی را برای زندگی کردن امضا می کنیم، ولی سال ها بعد، لحظاتی می رسد که از خود می پرسیم چه کسی این قرارداد را به جای من امضا کرده است؟
بینایی. ژوزه ساراماگو. ترجمه کیومرث پارسای
رمان “بینایی” در حقیقت ماجرای دیگری است برای ساکنان شهری که رمان “کوری” در آن اتفاق افتاده بود. “ژوزه ساراماگو” (Jose Saramago) داستان را با یک انتخابات آغاز می کند. مردم پایتخت تا بعد از ظهر حضور کمرنگی در انتخابات دارند و بارش شدید باران نیز شرایط را دشوارتر کرده است. اما پس از آن مردم به سوی صندوق های رأی راهی می شوند. پس از شمارش آرا، شگفتی دیگری روی می دهد؛ بیش از هفتاد درصد آرا، سفید هستند. این سرآغاز شروع یک بحران و تقابل بین دولت حاکم و مردم پایتخت است.
“کیومرث پارسای” ترجمه ی کتاب را بر عهده داشته و انتشارات “شیرین” آن را چاپ کرده است. در ابتدای نسخه ی فارسی این کتاب متنی که برگردان یکی از مقالات ساراماگو است به چاپ رسیده که من نمی دانم در نسخه ی اصلی کتاب هم وجود دارد یا خیر. اما چون به نظرم مقاله ی جالبی است می توانید در ادامه، “آنگاه که بازار فرمان می راند از دموکراسی چه باقی مانده است؟” را بخوانید. (بیشتر…)
-
فوتبال علیه دشمن. نوشته سایمون کوپر. ترجمه عادل فردوسی پور
فوتبال چیزی فراتر از محبوب ترین بازی جهان است. برای میلیون ها نفر، فوتبال حکم مرگ و زندگی را دارد و یک زبان بین المللی است. فوتبال به تعبیر پله “بازی زیبایی” است که جنگ ها را آغاز می کند و به پایان می رساند، جرقه ی خیلی از انقلاب ها را زده و خیلی از دیکتاتورها را هم در قدرت نگه داشته است.
سایمون کوپر به 22 کشور سفر کرد تا تاثیر گاه عجیب فوتبال بر سیاست و فرهنگ این کشور ها را درک کند. در عین حال تلاش کرد متوجه شود چه عاملی باعث می شود کشورهای مختلف این بازی ساده را این قدر متفاوت بازی کنند.
کوپر در این مسیر با تعداد زیادی هوادار متفاوت فوتبال روبه رو شد، از هوادار برلین شرقی که پلیس امنیتی آلمان شرقی به خاطر طرف داری تیم محبوبش آزارش داد، تا ژنرالی آرژانتینی که دیدگاه خودش را راجع به تاکتیک ها داشت. او همچنین اشتراک ترسناک بین فوتبال و سیاست را روشن کرد، به خصوص در زمان حمله های یازده سپتامبر، که امثال اسامه بن لادن به شدت دغدغه ی فوتبال داشتند. حاصل تلاش او تحقیق جالبی است درباره ی فوتبال و جایگاهش در جهان.
متنی که خواندید، از پشت جلد کتاب “فوتبال علیه دشمن”، نوشته ی سایمون کوپر و با ترجمه ی عادل فردوسی پور برداشته شده است. این کتاب سال 1993 میلادی در 19 فصل به چاپ رسید. 10 سال بعد با افزودن دو فصل دیگر و ضمیمه تجدید چاپ شد. (طبق گفته ی مترجم بخشی از فصل پایانی کتاب در ترجمه، بنا بر ملاحظاتی حذف شده است.)فردوسی پور در مقدمه ای بر این کتاب می نویسد:
سایمون کوپر در کتابش به قدرت و نفوذ فوتبال در عرصه های غیر فوتبالی می پردازد؛ از تاثیر پیچیده ی فوتبال در دگرگونی ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، از به هم پیوستگی و ازهم گسستگی ملیت ها و قومیت ها، از توافق و تقابل فرهنگ ها و تمدن ها، تا باور آن که این ورزش عجیب و محبوب مرزهایی فراتر از آن خطوط سپید پیرامون مستطیل های سبز دارد؛ مرزهایی ناپیدا و ناشناخته به وسعت این جهان پهناور.
شاید بهترین انگیزه برای خواندن این کتاب تعبیری است که سایمون بارنز نویسنده ی روزنامه ی تایمز درباره ی فوتبال علیه دشمن دارد: «اگر فوتبال را دوست دارید این کتاب را بخوانید… و اگر فوتبال را دوست ندارید، باز هم این کتاب را بخوانید!»