کتاب “خوشه های خشم” نوشته ی “جان اشتاین بک” (John Ernst Steinbeck) است که توسط “موسسه انتشارات امیر کبیر” و با ترجمه ی “شاهرخ مسکوب و عبد الرحیم احمدی” منتشر شده است.
جان اشتاین بک در سال 1902 در کالیفرنیا متولد شد. پس از تحصیل علوم در دانشگاه استانفورد ، مدتی به عنوان کارگر ساده، متصدی داروخانه، میوه چین و غیره به کار پرداخت. نخستین داستان او به عنوان فنجان زرین، درباره مورگان، دزد دریایی، در سال 1929 انتشار یافت.
از سایر نوشته های وی عبارتند از: خوشه های خشم، که در سال 1993 منتشر و به در یافت جایزه پولیتزر نایل شد. شرق عدن، موش ها و آدم ها، مروارید، پنجشنبه شیرین.
اشتاین بک در سال 1962 به دریافت جایزه نوبل ادبیات موفق گردید. وی در سال 1968 درگذشت.
این رمان در محکومیت بیعدالتی و روایت سفر طولانی یک خانوادهٔ تنگدست آمریکایی است که به امید زندگی بهتر، از ایالت اوکلاهاما به کالیفرنیا مهاجرت میکنند؛ اما اوضاع آنگونه که آنها پیشبینی میکنند پیش نمیرود.
این رمان هم اکنون جزو چهل اثر کلاسیک سدهٔ بیستم بهشمار میآید. مجلهٔ تایم نیز این رمان را در فهرست صد رمان برتر انگلیسی زبان جای دادهاست.
بخشی از متن کتاب خوشه های خشم
آخرین باران هایی که نم نم روی زمینهای سرخ و پاره ای از زمینهای خاکستری رنگ اوکلاهما فرو ریخت نتوانست، زمین ترک خورده را شیار کند. آخرین بارانها ذرت را بسرعت رویاند و انبوهی از علف های درهم را در طول جاده گسترد.
هر شب دنیایی خلق می شود، دنیایی کامل، با دوستی ها و دشمنی های نوپدید؛ هر غروب روابطی که دنیایی را خلق می کنند برقرار می شود و هر بامداد این دنیا مثل یک سیرک سیار از هم می پاشد.
در آغاز، خانواده ها برای تشکیل و تفرقه دنیاها کمرویی به خرج می دادند. اما اندک اندک فن تشکیل این دنیاها برایشان خودمانی شد، راه و رسم زندگی شان شد. و بعد روسا پیدا شدند و بعد قانون وضع شد و بعد مجموعه های قوانین به وجود آمد. و به تدریج که این دنیاها به مغرب نزدیکتر می شدند، کاملتر و رنگین تر می گشتند زیرا تجربه سازندگان آنها افزونی می یافت.
خانواده ها آنچه را که باید رعایت کنند می آموختند؛ زندگی خصوصی، حق به خاک سپردن؛ حق سخن گفتن، گوش دادن، حق پذیرفتن یا نپذیرفتن، کمک کردن یا کمک نکردن، حقی که پسرها برای خوشامد گویی دارند و دخترها برای خوشامد گویی شنیدن، حق خوراکی برای گرسنه ها؛ حق زنهای آبستن و بیماران که هر حقی را زیر پا می گذارند.
و بدون اینکه کسی کلمه ای بگوید خانواده ها حس می کردند که چه چیزی برایشان خطرناک است و اینها باید برای همیشه از بین برود و حق آمیختن در صمیمیت دیگران، حق جار زدن و جنجال کردن هنگامی که همه خفته اند، حق فریفتن دیگران یا زور گفتن به آنها؛ حق زنا کاری؛ دزدی؛ و آدمکشی.
بتدریج آدمها به سوی مغرب می لغزند و قاعده ها قانون می شوند و مجازات همراه با همین قانون هاست.