روزى انورى از بازار بلخ مى گذشت، هنگامه اى دید، پیش رفت و سرى در میان کرد،…
1 دقیقه زمان مطالعه
همه چی ارزونه! تو چرا می خندی؟ وسط شعر من، صفحه رو می بندی! *** همه چی…
2 دقیقه زمان مطالعه
آقا… ببخشید؟! چند قدم دیگر برداشتم. لحظه ای مکث کردم. نباید بی تفاوت باشم. نمی توانم از…
1 دقیقه زمان مطالعه
می نویسم از بهار، تا سبز گردد روزگار می نویسم از بهار، تا نخشکد یک درخت تا…
8 دقیقه زمان مطالعه
(صبح در منزل) رفتم پشت در. کمی مکث کردم، صدایی نمی آمد. همینطور که با دست ضربه…
1 دقیقه زمان مطالعه
اینجا دگر برای تنفس هوا کم است *** حتی برای مردن ما نیز جا کم است جایی…
1 دقیقه زمان مطالعه
– تو چرا می جنگی؟ پسرم می پرسد: *** من تفنگم در مشت کوله بارم بر پشت…
8 دقیقه زمان مطالعه
صحنه ی اول – نمای دور؛ خیابان شلوغ است. انگار معرکه ای برپاست و پهلوانی در میان….
1 دقیقه زمان مطالعه
سلطان سنجر را در آن وقت که به دست غزان گرفتار شده بود، پرسیدند: «علت چه بود…
1 دقیقه زمان مطالعه
چون که صد آید، نود هم پیش ماست پوشش صد عیب ما هم ریش ماست چون که…