ماه: نوامبر 2014

  • بار عشق و مفلسی صعب است، میباید کشید

    ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید / وجهِ می میخواهم و مطرب که میگوید رسید
    شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه ام / بار عشق و مفلسی صعب است، میباید کشید
    قحط جود است آبروی خود نمی باید فروخت / باده و گل از بهای خرقه می باید خرید
    گوییا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش / من همی کردم دعا و صبح صادق می دمید
    با لبی و صد هزاران خنده آمد گل به باغ / کز کریمی گوییا در گوشه یی بویی شنید
    دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک / جامه یی در نیکنامی نیز می باید درید
    آن لطایف کز لب لعل تو من گفتم که گفت؟ / وآن تطاول کز سر زلف تو من دیدم که دید؟
    عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق / گوشه گیران را ز آسایش طمع باید برید

    تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد

    اینقدر دانم که از شعر ترش خون میچکد

  • هیزم

    هیزم

    نشسته ای درست روبروی من. کنار پنجره. همه لباس سفید به تن کرده اند، حتی کلبه ی کوچک ما؛ و تو سرمای سیاه زمستان را تماشا می کنی – خودت اینطور می گویی – و مرا مهمان می کنی به گرمای نگاهی از عشق و لبخندی از سر لطف و آغو… بهتره من برم هیزم جمع کنم تا کار به جاهای باریک نکشیده ….

    «س.م.ط.بالا»

  • ماه به روایت آه ، ابوالفضل زرویی نصرآباد

    پیش از این “ابوالفضل زرویی نصرآباد” را با مجموعه های شعر طنزش می شناختم. اما “ماه به روایت آه” یک رمان است. طنز ندارد. خنده هم ندارد. اگر اهل گریه باشی، گریه هم دارد. این رمان، “قمر بنی هاشم (علیه السلام)” را از زبان “مسلم بن عقیل”، “فاطمه کلابیه (مادر بزرگوارشان)”، “عبدالله بن ابی محل”، “کزمان”، “لبابه (همسر ایشان)”، “حضرت زینب سلام الله علیها”، “زید بازرگان”، “شبث بن ربعی”، “ام کلثوم”، “امام حسین علیه السلام”، “سرجون” و “عبیدالله بن عباس بن علی” روایت می کند.

    در این کتاب آمده:
    رذایل و فضایل اخلاقی، حد و مرز ندارند. در سرشت و خمیره ی آدمی این قابلیت هست که در فضیلت و نیکی تا بدان جا پیش رود که پروردگار عالم، نزد فرشتگان به آفرینش آدمیان مباهات کند و وجود خاکی آدمی را به گوهر «خلق کریم» و «رحمة للعالمین» بیاراید؛ همچنان که می تواند در ناپاکی و رذیلت و بی شرمی به درجاتی نایل شود که حتی شیطان و لشکریانش را متحیر کند.
    کربلا محل تلاقی نقاط اوج فضیلت ها و رذیلت های اخلاقی و انسانی بود و ادمیان، تا پیش از عاشورا، هرگز فرشتگان و شیاطین را تا بدان حد به شگفتی و اعجاب وانداشته بودند.

  • فریاد خاموش/فراموش شده

    در بخشی از کتاب “سقای آب و ادب” نوشته ی “سیدمهدی شجاعی” به نقل از “امام حسین علیه السلام” چنین آمده است:
    «تلاش می کنم که با بلندترین صدا در گوش تاریخ فریاد بزنم و این پیام را به گوش آیندگان اعم از پیروان و غیر پیروان برسانم که:
    نسبت به حکام و زمامدارانتان بی تفاوت نمانید و آنان را به حال خود رها نکنید. این حکامند که اکثریت مردم و عوام از خلایق را به سعادت می رسانند یا به تباهی می کشانند. چرا که عامه ی مردم، خواه و ناخواه و دانسته و ندانسته از حکام خود رنگ می گیرند و تاثیر می پذیرند.
    پس لحظه ای نگاهتان را از حکامتان برندارید و کمتر از آنی، این دو سلاح برنده و این دو نعمت تعیین کننده – امر به معروف و نهی از منکر – را زمین نگذارید.
    چه اگر چنین کنید – یعنی این دو سلاح را به دست فراموشی بسپارید – چنانکه پدرم امیر مومنان می فرمود: خداوند بدترین شما را بر شما حاکم خواهدساخت و زمام امورتان در اختیار شرورترینتان قرار خواهد گرفت و خواری و ذلت، سرنوشت محتومتان خواهد بود.»