لبخند به لبشان میآید شاگرد اولها که بهترین هستند مدال به سینهشان میآید کارمندان نمونه که منظمترین…
پراکنده های ادبی
93 مقاله
93
آنچه از سایر ادیبان گرد آید
چرا مرده پرست و خصم جانیم؟ بیا تا قدر یک دیگر بدانیم که تا ناگه ز یک…
انتظار باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست وین جان بر لب آمده در انتظار توست…
باران از پلههای ابر پایین میآید بیذوقی نکن چتر سیاه! «محمدعلی بهمنی*» * از مجموعه ی “چتر…
چراغ یک مثنوی از استادِ غزل، محمدعلی بهمنی ست. باز می خواهم تو را پیدا کنم با…
شتک زدهاست به خورشید، خونِ بسیاران بر آسمان که شنیدهاست از زمین باران؟ هرآنچه هست، به جز…
بر سواد سنگفرش راه با تمام خشم خویش با تمام نفرت دیوانه وار خویش می کشم فریاد:…
ماه غریبستان ديده بگشا ای به شهدِ مرگِ نوشينت رضا ديده بگشا بر عدم ای مستی هستی…
حرف هائی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هائی است که…
اگر آن تردیدهایمان را نداشتیم، چگونه بدان یقین نشاط بخشمان دست می یافتیم؟