شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد عجبست…
پراکنده های ادبی
آنچه از سایر ادیبان گرد آید
به یاد یک نفر از مردم ِ همین دنیا من آن سلیمانم که مور به خوابگاه بارانم آمده…
به سان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند رونده باش امید هیچ معجزی…
نام بعضی نفرات رزق روحم شده است. وقت هر دلتنگی، سویشان دارم دست جرئتم میبخشد روشنم میدارد….
خاموشانه من در صدف تنها با دانه ای باران پیوسته می آمیختم پندار مروارید بودن را غافل…
مقتل بر زمین افتاد شمشیرت ولی چون جنگ بود بر تو میشد زخمها زد، بر من اما…
لایق دوست – اردشیر رستمی – کتاب تلنگر گلها بدون آنکه بدانند چه کسی در برابرشان قرار…
یک ساعت از من دوری و دارم امشب برایت جاده می بافم با…
اعتراف خارها خوار نیستند شاخههای خشک چوبههای دار نیستند میوههای کال کرم خورده نیز روی دوش شاخه…
شاعر بود… شاعر بزرگی که سالها کسی شعری از او نمیدید… یک روز _ برحسب تصادف ،…