باران میبارد؛ یادمان باشد که شاکر باشیم…
و نگوییم مدام نیمی از سد خالیست.
و اگر سیل آمد، لعن و نفرین نکنیم باران را.
و بدانیم که ما، خود مقصر هستیم. بدانیم طبیعت هرگز سرِ ناسازگاری ندارد با ما…
اندکی فکر کنیم. پس از این عمر دراز بشری که هزاران زخم بر جانِ طبیعت زدهایم، زخمِ زبانش نزنیم.
زیر باران برویم. چرخی بزنیم و آغوش باز کنیم تا بشوید ما را.
بگذاریم کمی، روحمان تازه شود. اندکی لوح سیاه دلمان خیس شود و غباری که نشسته بر اندیشهیمان شسته شود.
باران میبارد؛ یادمان باشد که شاکر باشیم…
«س.م.ط.بالا»
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم
دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم
چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس
که در سراچه ترکیب تخته بند تنم
اگر ز خون دلم بوی شوق میآید
عجب مدار که همدرد نافه خُتَنَم
طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع
که سوزهاست نهانی درون پیرهنم
بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار
که با وجود تو کس نشنود ز من که منم
پینوشت: قرائت غزل با صدای استاد موسوی گرمارودی است.
معنی برخی از لغات:
خوش اِلحان: خوش آواز
طوف: گشتن، گرد چیزی گشتن
تخته بند: پای در بند، محبوس، گرفتار، اسیر، دربند و حبس و اسارت تن
در عالم موسیقی، “رضا یزدانی” آلبومی منتشر کرد به نام “ساعتا خوابن”. یکی از قطعات این آلبوم “کسی از ما جهان آرا نمیشه” است. چند روز پیش به یکی از بچه های دهه ی هفتاد پیشنهاد دادم که این قطعه رو گوش کنه. اولین چیزی که گفت این بود که: «جهان آرا کیه؟» من انگشت حیرت به دندان گرفتم که چطور نمیدونی که جهان آرا کیه؟ پس توی این مدرسه ها و دانشگاه ها چی یاد میگیرین؟
خواستم داده های ذهنی ام رو سازمان دهی کنم تا جهان آرا رو براش معرفی کنم. ولی، خاک سیاه بر سرم شد که دیدم اصلا خبری از داده های ذهنی نیست و من با این همه ادعا چیزی از محمد جهان آرا نمی دونم که قابل بیان باشه. فقط اینکه از فرماندهان سپاه و از مدافعان خرمشهر بوده.
خودم رو جمع کردم و گفتم:« آهنگ “ممد نبودی ببینی” رو شنیدی؟» گفت: «آره» گفتم: «ممد همون محمد جهان آراست» گفت: «آهان».
آخرین دیدگاهها