برچسب: گرگ

  • راز بقا ؛ مستند زیر پوست شهر

    راز بقا ؛ مستند زیر پوست شهر

    گربه ها و سگ ها مجبور شدند در شهر زندگی کنند؛ اهلی شدند. آدم ها با زندگی در شهر، یا گوسفند شدند یا گرگ؛ تا مستندِ زیرِ پوستِ شهر، همچنان راز بقا باشد.

    «س.م.ط.بالا»

  • گوسفند فاتح یا رستگاری در قله

    گوسفند فاتح یا رستگاری در قله

    گفت: «بیا با هم قله رو فتح کنیم. چرا باید تا آخر عمر فقط در دامنه ی کوه باشیم؟»
    گفتم: «اُه … خدای من!! شنیدم هوای اونجا خیلی سرده. هیچ علفی برای خوردن پیدا نمی کنیم. چه دلیلی داره که خودمون رو به خطر بندازیم؟»
    گفت: «یه افتخار بزرگ! من و تو تنها گوسفندانی میشیم که قله رو فتح کردیم. شکوه و جلال ابدی در انتظار ماست.»

    – دلیلش کاملا منطقی بود.
    – از گله جدا شدیم. کمی که دور شدیم؛ برگشتم و دیدم که یه دسته گرگ به گله حمله کردن.

    گفتم: «چه خوب شد که به سمت قله راه افتادیم.»
    گفت: «بله. حق با من بود. پیش به سوی افتخار.»
    گفتم: «نه! منظورم این بود که هیچ گرگی اینقدر گوسفند نیست که به قله بیاد.»

    «س.م.ط.بالا»

  • راست می گفت توماس… انسان گرگ انسان است

    راست می گفت توماس… انسان گرگ انسان است

    در شهری زندگی می کنم که عده ای از سطل های آشغال ارتزاق می کنند؛ عده ای از تقاطع خیابان های بی سرانجام و عده ای از فروشِ … . در شهری زندگی می کنم که عده ای شب ها را کنار خیابان سر می کنند؛ عده ای زیرِ پُل ها و عده ای میهمانِ موش های غول پیکرِ جوی های بی حیات. در همین شهر عده ای از فرط خوشی مانده اند که کجای خود را جِر بدهند. راست می گفت “توماس هابز”: «انسان گرگِ انسان است.»


    پی نوشت:

    به نقل از روزنامه ی اعتماد، شماره ی 2362 به تاريخ 91/1/17، صفحه 16، نوشته ی منوچهر دين پرست:

    هابز برخلاف بسیاری از فلاسفه انسان را یک موجود اجتماعي نمی شمارد و آن را خلاف حالت طبیعی زندگی انسان می داند. در آن زمان هر فردی خوبی و خوشبختی را برای خود می خواهد و میل به تسلط بر دیگران دارد. (بیشتر…)