برچسب: کمدی

  • کیوسک (The Kiosk) انیمیشنی درباره رهایی و رسیدن به آرزوها

    کیوسک (The Kiosk) انیمیشنی درباره رهایی و رسیدن به آرزوها

    کارگر یک کیوسک روزنامه فروشی آرزو داره از محل کار کسل‌کننده‌ش خلاص بشه. اما علاقه‌ی زیادش به شیرینی و زندگی یکنواخت و بی‌تحرکش حتی خارج شدن از درب خروج رو هم دشوار کرده …

     

    انگیزه او از احساسات خودش الهام گرفته بود، چرا که زندگی‌اش به وسیله شغلش محدود شده بود. انیمیشن کوتاه انیتا ملیسا (Anete Melece) به نام کیوسک، برای او تنها راهی برای بروز آن نامیدی‌ها نبود بلکه سفری از سرزمین تبلیغات به سرزمین فیلم‌سازی بود. حرکتی که او توصیف می کند تلاشی برای تجلی آزادی شخصی بیشتر است. فیلم ملیسا قطعه ای مسحور کننده است و نمایانگر این است که به خود اجازه بدهی به رویاهایت دست یابی، هرچند که ممکن است بعید به نظر برسد.

    در حالی که شخصیت اصلی فیلم ملیسا ممکن است به اصطلاح با محدودیت های فیزیکی شغلش درگیر باشد، تفکر در مورد احساسات به دام افتاده در محل کار مطلبی است که بیشتر ما میتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم. یافتن توازنی بین کار و زندگی شخصیتان معمولا دشوار است و دست‌یابی به رضایت در شغل حتی می تواند سخت تر باشد. اما ما در قبال آن چه می‌توانیم انجام دهیم؟

    جرات رویاپردازی برای زندگی بهتر یا تنها تسلیم شدن و سپری کردن با چیزهای موجود

    برای کارگر کیوسک ملیسا، این راه آخر است، وقتی رویدادها او را مجبور به شکستن این موقعیت و کشف راه های فرار جدید می‌کند.

    با بیان قرارگرفتن در یک کیوسک، فیلم به شدت بر کمدی بصری و زیبایی سرگرم کننده‌ای تکیه دارد تا بتواند بینندگان را مجذوب نگه دارد. شخصیت ها از یک سیگاری خفن گرفته تا یک زن دلشکسته، به صورت پویایی کلیشه ای هستند، هر چند که این بازیگرِ رشد یافته است که نمایش را به دست می‌گیرد اما خنده در هر کار برجسته ی ملیسا به عنوان عنصر حمایت کننده‌ی خوبی درنظر گرفته شده است.

    این اثر به عنوان فیلم فارغ التحصیلی انیتا ملیسا از دانشگاه علوم و هنرهای کاربردی لورنس (Lucerne University of Applied Sciences and Arts) است. تقریبا ۲ سال طول کشید تا فیلم او کامل شود که یک سال برای اتمام دوره او و طرح اولیه کیوسک و یک سال دیگر برای تکمیل آن صرف شد.

    منبع: shortoftheweek

    ترجمه‌ی اختصاصی برای ایده‌آلیتی: f.k

    سال انتشار: 2013
    کارگردان: Anete Melece
    مدت زمان: 7 دقیقه
    کشور سازنده: سوئیس

    این انیمیشن کوتاه را تماشا کنید:

  • اتحادیه ابلهان

    اتحادیه ابلهان

    کتابی که در این پُست به آن می پردازم، کتاب ” اتحادیه ابلهان “(A confederacy of dunces) نوشته ی “جان کندی تول”(John Kennedy Toole) است که “پیمان خاکسار” به زبان فارسی ترجمه کرده است.

    داستان انتشار اتحادیه ی ابلهان داستان غریبی است. جان کندی کتاب را در سی سالگی نوشت و بعد از این که هیچ ناشری زیر بار چاپ آن نرفت به زندگی خود پایان داد. مادرش یازده سال تلاش کرد تا بالاخره دانشگاه لوییزیانا راضی به انتشار کتاب شد. کتاب به محض انتشار غوغا به پا کرد و همان سال – 1981 – جایزه ی پولیتزر(Pulitzer Prize) را ربود. شاید بتوان محبوبیت این کتاب را با ناطور دشت سلینجر مقایسه کرد. “ایگنیشس جی رایلی” قهرمان کتاب یک دن کیشوت امروزی است که وادار می شود از خلوت خود بیرون بیاید و با جامعه ای که از آن متنفر است رو به رو شود و به شیوه ی دیوانه وارِ خود با آن بستیزد. بسیاری از منتقدان، اتحادیه ی ابلهان را بزرگ ترین رمان کمدی قرن می دانند.

    «به نقل از متن پشت جلد کتاب»

    در مقدمه ی مترجم می خوانیم:

    ایگنیشس متخصص قرون وسطا است که تمام دنیا را از دریچه ی کتاب تسلای فلسفه ی بوئتیوس، فیلسوف قرون وسطایی، می بیند. تمام زندگی اش فلسفه بافی است و انزجار از جامعه ی آمریکا. از فرهنگ مصرف گرایی، هالیوود، دموکراسی و هر چیز دیگر آمریکا بیزار است. هیچ کتابی مثل اتحادیه ی ابلهان جامعه ی مادی و پر از بی عدالتی و دورویی آمریکا را به این قدرت به تصویر نکشیده. ایگنیشس ناظر غیرمنفعلی است بر تمام حماقت ها و بی شعوری های محیط پیرامونش. آمریکای او همان است که نویسنده ی کتاب هم ماندن در آن را نپذیرفت و مرگ خود خواسته را انتخاب کرد.

    جان کندی تول، نویسنده ی رمان اتحادیه ی ابلهان، در سال 1937 در نیواورلینز لوییزیانا به دنیا آمد. مادرش معلم موسیقی بود و پدرش ماشین فروش. جان کندی در سن شانزده سالگی تحت تاثیر نویسنده ی مورد علاقه اش، فلنری اوکانر، رمانی نوشت به نام انجیل نئون. در هفده سالگی بورسیه ی کامل دانشگاه تولن شد. در بیست و دوسالگی به سِمَت استادی کالج هانتر نیویورک رسید، جوان ترین استادی که تا به آن زمان در آن کالج ادبیات انگلیسی تدریس کرده بود. حین تحصیل در مقطع دکترا در سال 1959 به خدمت سربازی رفت و به پورتوریکو اعزام شد. آن جا ماشین تحریر دوستش را قرض گرفت و نوشتن اتحادیه را شروع کرد اما محتوای آن را از هم قطارانش مخفی نگه داشت. بعد از بازگشت به آمریکا رمان را برای بسیاری از ناشران ارسال کرد ولی هیچ کدام راضی به چاپش نشدند. همه ایرادی به آن گرفتند و ردش کردند. تول که به شدت افسرده شده بود و دیگر هیچ امیدی به چاپ کتابش نداشت پس از دعوایی با مادرش، ماشینش را برداشت و به ایالت جورجیا رفت و از خانه ی فلنری اوکانر بازدید کرد. بعد در حومه ی شهر بیلاسکی شلنگی به اگزوز وصل کرد و داخل ماشین آورد و به زندگی اش پایان داد. سی و دو سالش بود.

    مادرش بعد از دو سال دست و پنجه نرم کردن با افسردگی ناشی از مرگ پسر، کار او را ادامه داد. 9 سال رمان را برای ناشران دیگر فرستاد و باز جواب نه شنید. تا این که بالاخره  سراغ واکِر پِرسی رفت که استاد دانشگاه لوییزیانا بود و از مهمترین نویسندگان جنوب آمریکا. پرسی که از مراجعات مکرر پیرزنی که ادعا می کرد شاهکار پسر مرده اش را در دست دارد جانش به لب آمده بود با اکراه رمان را گرفت، به این امید که قطعا بد است و بعد از چند صفحه آن را به کناری پرتاب خواهد کرد. به قول خودش در پیشگفتار کتاب «معمولا پاراگراف اول کتاب برایم کفایت می کند. تنها ترسم این بود که این کتاب به اندازه ی کافی بد نباشد، این جوری وجدانم اجازه نمی داد که تا آخر نخوانم. ولی در این مورد ادامه دادم.باز هم ادامه دادم. اول با این احساس ناخوشایند که این قدرها هم بد نیست که بشود راحت رهایش کرد، بعد کم کم توجهم را جلب کرد، بعد این توجه تبدیل به هیجانی شد که هر لحظه شدت می گرفت و بالاخره تمام اینها تبدیل شدند به ناباوری: امکان ندارد که این کتاب تا این اندازه خوب باشد. باید در برابر وسوسه ی گفتن این که کجای کتاب دهانم از تعجب باز شد، کجا لبخند زدم، کجا قهقهه و بالاخره کجا سرم را از حیرت تکان دادم مقاومت کنم. بهتر است که خود خواننده تمام این احساسات را تجربه کند… برای اطلاق واژه ی کمدی به این رمان دو دلم – هر چند که هست – چون حق مطلب ادا نمی شود. این رمان کمدی نیست. ورای این حرف هاست.»

    پرسی پیش گفتاری برای کتاب نوشت و با توصیه ی او دانشگاه لوییزیانا کتاب را در 2500 نسخه منتشر کرد. کتاب غوغایی به پا کرد و سال بعد جایزه ی پولیتزر را گرفت. در نظرسنجی مشهوری که مجله ی تایم در سال 2005 انجام داد و از بزرگترین منتقدان و نویسندگان آمریکایی خواست تا بهترین کتاب آمریکایی 25 سال گذشته را انتخاب کنند، اتحادیه ابلهان جایگاه ششم را به خود اختصاص داد.