برچسب: ضد

  • غار افلاطونی

    شعر زیر از سروده های “فاضل نظری” است. آن را از کتاب “ضد” نقل می کنم:

    حیرتم را بیشتر کن تا بپرسم کیستم
    آنکه در آیینه می بیند مرا من نیستم
    ***
    سایه ای رقصنده بر دیوار پشت آتشم
    جز گمانِ هست، چیزی نیست هست و نیستم
    ***
    خاطرات رفته را چون خواب می بینم ولی
    کاش در جایی به جز کابوس خود می زیستم
    ***
    در مقامات تحیر جای استدلال نیست
    عقل می خواهد که من هرگز نفهمم چیستم
    ***
    آسیابی در مسیر رود عمرم! صبر کن
    روزی از تکرار این بیهودگی می ایستم