برچسب: شیخ صنعان

  • فکر بد نامی مکن

    بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت *** و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت
    گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست *** گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
    یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض *** پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
    در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست *** خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
    خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم *** کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
    گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن *** شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
    وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر *** ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت
    چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت *** شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت