برچسب: سپیده حبیب

  • عشق و اراده ؛ نوشته “رولو می” با ترجمه دکتر “سپیده حبیب”

    عشق و اراده ؛ نوشته “رولو می” با ترجمه دکتر “سپیده حبیب”

    عشق و اراده (Love and will) اثر برجسته‌ی رولو می(Rollo May)، یکی از پبشگامان روان‌شناسی وجودی(اگزیستانسیال) آمریکاست. در این کتاب که به گفته رولو می محصول 30 سال تأمل، تجربه و تخصص اوست، سرگذشت دو خصیصه بنیادی یعنی عشق و اراده را در جوامع انسانی از نگاه اسطوره‌ای تا مدرنیته در چشم‌اندازی وجودگرایانه رمزگشایی می‌کند.

    این کتاب با ترجمه دکتر سپیده حبیب، توسط نشر دانژه به زبان فارسی منتشر شده است.

    دیباچه

    همه آنچه هست، دل‌انگیز است. آفتاب از فراز کوه سر بر می‌آورد و سبزی شگفت انگیز با پرمایگی وافرش از دره ژرف سرازیر می‌شود. گویی درختان در طول شب اندکی قد کشیده‌اند و علفزار با میلیون‌ها سوسن وحشی سیاه‌چشم از هم شکفته است.

    این رفت و آمد بی‌پایان، بازگشت ابدی: روییدن، جفت گیری، مردن و دوباره روییدن را باز حس می‌کنم. و می‌دانم آدمیزاد هم بخشی از این رفت و بازگشت ابدی‌ست، بخشی از اندوهش و بخشی از آهنگش. ولی شعور انسانِ جست‌و‌جوگر فرامی‌خوانَدش تا از این بازگشت ابدی برگذرَد. من نیز مانند دیگرانم جز آنکه جست‌وجویی متفاوت را برگزیده‌ام. همواره بر این اعتقاد بوده‌ام که باید در جست‌وجوی حقیقت درونی بود با این باور که میوه‌ی ارزش‌های آینده تنها زمانی قادر به رشد است که بذرش را تاریخ امروز ما افشانده باشد.
    معتقدم به ویژه در این سده‌ی بیستمِ در حال گذار، زمانه‌ای که حاصل کامل شکست ارزش‌های درونی‌مان را به نظاره نشسته‌ایم، بسیار مهم است که به جست‌وجوی سرچشمه‌ی عشق و اراده برخیزیم.

    درباره این کتاب به نقل از سایت الف بیشتر بخوانید:

    رولو مِی (۱۹۰۹-۱۹۶۹) روان‌شناس بزرگ و پدر روان‌شناسی اگزیستانسیال آمریکا در شصت سالگی اثری منتشر کرد که به قدری مورد استقبال قرار گرفت که کتاب پرفروش همان سال شد. این شاه‌کار کم نظیر که “عشق و اراده” نام داشت، جایزه ملی رالف والدو امرسون را نیز در سال بعد از آن خود کرد. رولو می در باب این کتاب خود در فصل اول می‌گوید: “من این کتاب را بر اساس تجربه ۲۵ سال کار فشرده خود می‌نویسم که به عنوان روان درمان‌گری روانکاو، به درمان کسانی پرداخته‌ام که می‌کوشند با تعارض‌های خود روبه‌رو شوند و به آن‌ها بپردازند. زیربنای این تعارض‌ها وجوه از کار افتاده عشق و اراده است. به عبارتی هر روان درمان‌گر همواره در حال پژوهش است یا باید باشد، پژوهش به معنای کندوکاو برای یافتن سرچشمه‌ها”. پس این اثر کندوکاوی برای یافتن سرچمشه‌های عشق و اراده است. اما چه ضرورتی دارد که در پی چنین کاری باشیم؟

    از نظر رولو می دلیل این مطلب یک نکته تکان دهنده در مورد وضعیت عشق و اراده در زمانه ماست. آن نکته تکان دهنده این است که گرچه در گذشته عشق و اراده را پاسخ معضلات زندگی قلمداد می‌کردند، اکنون اما خودشان به مشکل زندگی بدل شده‌اند. این دو مورد نه تنها دچار مشکل شده‌اند، بلکه خود مسبب مشکلات گوناگونی برای ما هستند. برای نمونه به علت وجود مشکلاتی در عشق و اراده، اساس وجودمان از احساسات و فرآیندهای مرتبطی که عشق و اراده دو نمونه شاخص آن‌هاست، تهی شده است. انسان‌ها از روی ناچاری در خود فرو می‌روند و با نوع جدیدی از بحران هویت درگیر می‌شوند. در مرحله بعدی دچار بی‌احساسی می‌گردند. مرحله بعد از آن هم خشونت است؛ زیرا هیچ کس نمی‌تواند تجربه کرخت‌کننده عجز و ناتوانی خود را به مدت طولانی تاب آورد.

    اساسا باید گفت جهان ما در وضعیتی به‌ سر می‌برد که عشق ورزیدن و اراده کردن در آن به طرز عجیبی دشوار شده است. در جهانی که دارای پیشرفته‌ترین ابزار ارتباطی است، برقراری ارتباط شخصی واقعی بسیار دشوار و نادر می‌شود. بسته شدن راه‌های تاثیرگذاری ما بر دیگران و تاثیرگذاری دیگران بر ما اختلال اصلی موجود در عشق و اراده است. به همین علت عشق و اراده روزبه‌روز مسئله‌دارتر می‌شوند تا جایی که برخی بر این باورند که دستیابی به این دو اساسا ناممکن است. (بیشتر…)

  • درمان شوپنهاور نوشته اروین د.یالوم با ترجمه ی سپیده حبیب

    درمان شوپنهاور نوشته اروین د.یالوم با ترجمه ی سپیده حبیب

    کتاب “درمان شوپنهاور” ترجمه ای از کتاب “The Schopenhauer Cure” نوشته ی “اروین د.یالوم” (Irvin D. Yalom) است که توسط “نشر قطره” و با ترجمه ی “سپیده حبیب” منتشر شده است.

    اروین د.یالوم – استاد بازنشسته ی روانپزشکی دانشگاه استنفورد، روان درمانگر اگزیستانسیال و گروه درمانگر – در این کتاب نیز هم چون رمان “وقتی نیچه گریست” با زبان سحرانگیز داستان، به معرفی اندیشه های پیچیده ی فلسفی و توصیف فنون روان درمانی و گروه درمانی می پردازد.

    درون‌مایه‌ی کتاب

    یالوم در رمان درمان شوپنهاور تصور می کند فیلسوف معاصری به نام فیلیپ که فردی منزوی و نوعی رونوشت شوپنهاور است، به یکی از گروه های درمانی روان درمانگر مشهوری به نام جولیوس وارد می شود که خود به دلیل رویارویی ناگهانی با سرطان – و مرگ خویش – به مرور دوباره‌ی زندگی و کارش نشسته است. فیلیپ آرزو دارد با به کارگیری اندیشه های شوپنهاور، به یک مشاور فلسفی بدل شود و برای این منظور نیازمند سرپرستی جولیوس است. ولی جولیوس می خواهد به کمک اعضای گروه به فیلیپ بقبولاند که این ارتباط انسانی ست که به زندگی معنا می بخشد؛ کاری که هیچ کس برای شوپنهاور تاریخی نکرد.

    دکتر اروین یالوم در مورد این کتاب چنین می نویسد:

    می خواستم نه تنها قهرمان داستان من با مرگ خویش کنار بیاید، بلکه به مراجعان خود نیز کمک کند تا با مرگ مواجه شوند. دلیل انتخاب و معرفی موضوع مرگ در فرایند روان درمانی به سال هایی باز می گردد که با بیماران سرطانی درمان ناپذیر کار می کردم. بیماران زیادی را دیدم که در مواجهه با مرگ پژمرده نشدند بلکه برعکس دچار تغییراتی اساسی شدند که تنها می توان آن را رشد شخصیت، پختگی یا پیشرفت خردمندی نامید. آن ها در اولویت های زندگی خود تجدید نظر کردند، موضوعات روزمره را ناچیز می شمردند، از داشته های مهم خود مانند کسانی که دوستشان دارند، از تغییر فصول، از شعر و موسیقی که مدت های مدیدی از آن ها غافل مانده بودند، شاکر و شادمان می شدند. یکی از بیمارانم می گفت “سرطان، روان رنجوری را شفا می بخشد” اما افسوس که انسان باید تا لحظات آخر زندگی، هنگامی که بدنش مورد تهاجم سرطان قرار می گیرد، منتظر بماند تا بیاموزد چگونه زندگی کند.

    (بیشتر…)

  • فعالانه مورد نفرت واقع شدن تقریبا به همان اندازه‌ی فعالانه مورد علاقه بودن خوب است

    فعالانه مورد نفرت واقع شدن تقریبا به همان اندازه‌ی فعالانه مورد علاقه بودن خوب است

    در وضعیت بیگانه‌وار کنونی در رسانه‌های ارتباط جمعی، هر شهروند معمولی یک دوجین شخصیت تلویزیونی می‌شناسد که هر بعدازظهر لبخندزنان به اتاق نشیمنش می‌آیند، ولی خودش هرگز شناخته نمی‌شود. در این وضعیت از خودبیگانگی و گمنامی که تحمل‌اش برای هر کسی دردناک است، یک انسان به راحتی می‌تواند خیال‌پردازی‌هایی داشته باشد که به ناهنجاری واقعی پهلو می‌زند. خلق و خوی فرد گمنام این است که اگر نمی‌توانم بر کسی تاثیر بگذارم یا لمسش کنم، دست کم می‌توانم تو را با احساسی شوکه کنم، به‌وسیله‌ی جراحت و درد، شور و اندوهی را به تو تحمیل کنم؛ دست کم باید مطمئن شوم که هر دو ما چیزی احساس می‌کنیم و باید وادارت کنم مرا ببینی و بدانی من هم اینجا هستم! بسا کودک و نوجوانی که با رفتار ویرانگر، یک گروه را واداشته بشناسندش. و با اینکه مقصر شناخته شده، دست کم مورد توجه جمع قرار گرفته است. فعالانه مورد نفرت واقع شدن تقریبا به همان اندازه‌ی فعالانه مورد علاقه بودن خوب است؛ زیرا وضعیت تحمل‌ناپذیر گمنامی و تنهایی را درهم می‌شکند.

    «عشق و اراده، رولو می، ترجمه سپیده حبیب، نشر دانژه»