عشق تو بلای دل درویش منست بیگانه نمیشود مگر خویش منست گفتم سفری کنم ز غم بگریزم…
رباعی
2 مقاله
2
این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست «حکیم عمر خیام»
عشق تو بلای دل درویش منست بیگانه نمیشود مگر خویش منست گفتم سفری کنم ز غم بگریزم…
این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست «حکیم عمر خیام»