برچسب: دکلمه

  • ماه غریبستان ؛ ز آگهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی

    ماه غریبستان ؛ ز آگهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی

    ماه غریبستان

    ديده بگشا ای به شهدِ مرگِ نوشينت رضا
    ديده بگشا بر عدم ای مستی هستی فزا
    دیده بگشا ای پس از سوء القضا حسن القضا
    دیده بگشا از کَرَم، رنجورِ دردستان علی!
    بحرِ مروارید غم، گنجورِ مردستان علی!

    دیده بگشا، رنج انسان بین و سیلِ اشک و آه
    کِبرِ پَستان بین و جامِ جهل و فرجامِ گناه
    تیر و ترکش، خون و آتش، خشم سرکش، بیم چاه
    دیده بگشا بر ستم، بر این فریبستان، علی!
    شمع شبهای دُژم، ماه غریبستان، علی!

    دیده بگشا نقش انسان ماند با جامی تهی
    سوخت لاله، مُرد لیلی، خشک شد سرو سهی
    ز آگهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی
    دیده بگشا ای صنم، ای ساقی مستان، علی!
    تیره شد از بیش و کم آیینه هستان، علی!

    «علی معلم دامغانی»

    پی نوشت: این ترانه در آلبوم “ماه غریبستان” از کارهای قدیمی “محمد اصفهانی” اجرا شده است. در همان آلبوم “علی معلم دامغانی” نیز شعر را دکلمه کرده است.

    دکلمه با صدای شاعر – علی معلم دامغانی

    اجرا با صدای محمد اصفهانی