برچسب: خرقه می آلود

  • عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود

    دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد *** کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
    خاک وجود ما را از آب دیده گل کن *** ویران سرای دل را گاه عمارت آمد
    این شرح بی‌نهایت کز زلف یار گفتند *** حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد
    عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود *** کان پاک دامن اینجا بهر زیارت آمد
    امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان *** کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد
    بر تخت جم که تاجش معراج آفتاب است *** همت نگر که موری با آن حقارت آمد
    از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگهدار *** کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد
    آلوده‌ای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه *** کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
    دریاست مجلس او دریاب وقت و دُر یاب
    هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد

  • خرقه می آلود – یک شوخی کوچک با حافظ

    دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را *** دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
    کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز *** باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
    ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون *** نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
    در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل *** هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
    ای صاحب کرامت شکرانه سلامت *** روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را
    آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است *** با دوستان مروت با دشمنان مدارا
    در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند *** گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را
    آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند *** اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
    هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی *** کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
    سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد *** دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
    آیینه سکندر جام می است بنگر *** تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
    خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند *** ساقی بده بشارت رندان پارسا را
    حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود *** ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

    (بیشتر…)