برچسب: خرقه سالوس

  • حافظ این خرقه بینداز

    دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست *** گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
    که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست *** که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
    شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد *** پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست
    در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو *** به هواداری آن عارض و قامت برخاست
    مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت *** به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
    پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت *** سرو سرکش که به ناز قد و قامت برخاست
    حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری *** کآتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست

  • سالوس – خرقه سالوس

    سالوس – خرقه سالوس

    سالوس در لغت به معنای مکار، حیله گر و ریاکار آمده و مکر و حیله و فریب نیز گفته اند. بنابراین “خرقه ی سالوس” بیانگر خرقه ایست که مظهر ریاکاری و فریب کاری است.

     صلاح کار کجا و من خراب کجا *** ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

    دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس *** کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

    چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را *** سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

    ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد *** چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

    چو کحل بینش ما خاک آستان شماست *** کجا رویم بفرما از این جناب کجا

    مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است *** کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

    بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال *** خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

    قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست *** قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا