خاموشانه
من در صدف تنها
با دانه ای باران
پیوسته می آمیختم پندار مروارید بودن را
غافل که خاموشانه می خشکد
در پشت دیوار دلم دریا
«سیاوش کسرایی – با دماوند خاموش»
خاموشانه
من در صدف تنها
با دانه ای باران
پیوسته می آمیختم پندار مروارید بودن را
غافل که خاموشانه می خشکد
در پشت دیوار دلم دریا
«سیاوش کسرایی – با دماوند خاموش»
هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز
این آسمان غمزده غرق ستاره هاست …
از مجموعه شعر “با دماوند خاموش“
سروده ی “سیاوش کسرایی” – 1345