برچسب: آهسته

  • آهسته آهسته مه نو می شود ماه تمام – غزلی از صائب تبریزی

    آهسته آهسته مه نو می شود ماه تمام – غزلی از صائب تبریزی

    به مطلب می رسد جویای کام آهسته آهسته *** ز دریا می کشد صیاد دام آهسته‌آهسته
    به مغرب می تواند رفت در یک روز از مشرق *** گذارد هر که چون خورشید گام آهسته‌آهسته
    به همواری بلندی جو که تیغ کوه را آرد *** به زیر پای، کبک خوشخرام آهسته‌آهسته
    ز تدبیر جنون پخته کار عقل می آید *** که مجنون آهوان را کرد رام آهسته‌آهسته
    مشو از زیردست خویش ایمن در زبردستی *** که خون شیشه را نوشید جام آهسته‌آهسته
    خیال نازک آخر می فروزد چهره ی شهرت *** مه نو می شود ماه تمام آهسته‌آهسته
    دلی از آه می گفتم شود خالی، ندانستم *** که پیچد بر سراپایم چو دام آهسته آهسته
    به شکرخند از آن لبهای خوش دشنام قانع شو *** که خواهد تلخ گردید این مدام آهسته آهسته
    اگر چه رشته از بار گهر پیچان و لاغر شد *** کشید از مغز گوهر انتقام آهسته آهسته
    اگر نام بلند از چرخ خواهی صبر کن صائب
    ز پستی می توان رفتن به بام آهسته آهسته

    «صائب تبریزی» (بیشتر…)