برای بستن، ESC را بفشارید

یا دسته بندی های محبوب ما را بررسی کنید...
3 دقیقه زمان مطالعه
0 2

بلا به دور. چشم حسود و بخیل کور. ستاره ی امیدِ شما پُر نور. آب سرد و نان گرمتان هم جور. قصد زیاده گویی و دُرُشت گویی ندارم. الغرض؛ دوباره به دلیلی سری زدم به بخش اورژانسِ یکی از بیمارستان…

ادامه خواندن
گ

گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ

1 دقیقه زمان مطالعه
2 8
1 دقیقه زمان مطالعه
2 8

دوش می‌آمد و رُخساره برافروخته بود تا کجا باز دلِ غمزده‌ای سوخته بود رسم عاشق کُشی و شیوه شهرآشوبی جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود جانِ عُشاق سِپَندِ رخِ خود می‌دانست و آتش چهره بدین کار برافروخته بود…

ادامه خواندن
13 دقیقه زمان مطالعه
1 5

کتابی که در این پُست به آن می پردازم، کتاب ” اتحادیه ابلهان “(A confederacy of dunces) نوشته ی “جان کندی تول”(John Kennedy Toole) است که “پیمان خاکسار” به زبان فارسی ترجمه کرده است. داستان انتشار اتحادیه ی ابلهان داستان…

ادامه خواندن
چ

چند متر مکعب عشق

6 دقیقه زمان مطالعه
1 6
6 دقیقه زمان مطالعه
1 6

چند روزی هست که فیلم سینمایی “چند متر مکعب عشق” به شبکه ی نمایش خانگی وارد شده است. این فیلم به کارگردانی “جمشید محمودی” در سی و دومین دوره جشنواره بین المللی فجر، سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین کارگردانی…

ادامه خواندن
3 دقیقه زمان مطالعه
1 4

حتی تصور قرار گرفتن در چنین شرایطی بسیار دلهره آور است. همان شرایط توصیف شده در رُمان “کوری” منظور است. اگر این رمان را نخوانده اید؛ بخوانید. تا با یک اپیدمی عجیب روبرو شوید: کوری. همچون یک بیماری واگیردار، کوری…

ادامه خواندن
ر

راننده اتوبوس حواسش به هوا بود

1 دقیقه زمان مطالعه
0 2
1 دقیقه زمان مطالعه
0 2

زمان: یکی از همین روزهای گرم بهار مکان: یکی از همین اتوبوس های خطوط شهری تهران آقای راننده قبل از شروع حرکت، بلند شُد و دریچه های کولر رو بررسی کرد تا مطمئن بشه که تمام دریچه ها باز هستند و بعد…

ادامه خواندن
آ

آشفتگی ذهنی

4 دقیقه زمان مطالعه
0 2
4 دقیقه زمان مطالعه
0 2

ذهنم آشفته شده، نه صدای تو، نه صدای چلچله و نه حتی صدای سگ همسایه؛ هیچکدام این تشویش را از من دور نمی کنند. کلاغ ها از مترسک پوشالی مزرعه ی پدر بزرگ ترسی ندارند و گرازها از خون جوانه…

ادامه خواندن
2 دقیقه زمان مطالعه
1 8

در شهری زندگی می کنم که عده ای از سطل های آشغال ارتزاق می کنند؛ عده ای از تقاطع خیابان های بی سرانجام و عده ای از فروشِ … . در شهری زندگی می کنم که عده ای شب ها…

ادامه خواندن