گلوله برفی یه گلوله برفی برای خودم درست کردم بهترین چیزی که میتونست باشه. فکر کردم مثل…
شل سیلورستاین
شعر سپید و گهگاه شعر «نو» ی شل سیلورستاین (Shel Silverstein)، شعری اجتماعی است. شاعر از پنجره درون به بیرون سر کشیده و وسواسگونه به پیرامون خود نگریسته است و همراه با این نگاه لبخندی و شاید زهرخندی نیز بر گوشه لب نهاده که شعر را گاه به طنز، گاه به هزل و گاه نیز به تمسخر و زخم زبان نزدیک کرده است. شعر طنز شعری ست لایه لایه؛ که لایه رویین ساده و شاید لبخند به لب آورد ولی لایه های زیرین تأملبرانگیز است و خواننده را به تفکر و تأمل میخواند…
عجب کلاهی چه کلاه خنده داری! این حرفی است که همه می زنند چیزی که آنها نمی…
غلط کردم لطفا از من نپرس چه و کجا و چطور و چرا و چه وقت. فقط…
جست و جو رفتم به جست و جوی خُمِ طلا که در انتهای رنگینکمان منتظرم بود. گشتم…
هر که هستی بیا؛ رویاپروری بیا، آرزومندی، امیدواری، بیا، دروغ پردازی، دعا خوانی، لوبیای سحرآمیز خریداری بیا…
خدا لبخندی زد و به من گفت «چطوره یه چند وقتی تو خدایی بکنی و دنیا را…
یک نفر باید … یک نفر باید دستمالی روی این ستاره ها بکشد. گرد رویشان نشسته. یک…
از گورخر پرسیدم، تو سیاهی با خط های سفید؟ یا سفیدی با خط های سیاه؟ و گورخر…
یه حس مشترک هست بین اون زمانی که آدمها بچه ان و اون زمانی که پیر شدن….