حکیمی، پسران را پند همی داد که جانان پدر، هنر آموزید که مُلک و دولت دنیا اعتماد…
نثر کهن
27 مقاله
27
از بایزید بسطامی، رحمة الله علیه، پرسیدند که ابتدای کار تو چگونه بود؟ گفت: من ده ساله…
حکایت موشی که به دعای زاهد مستجاب الدعوه به پیکر دختری درآمد «کلیله و دمنه، نصرالله منشی،…
درویشی مستجاب الدعوة در بغداد پدید آمد. حجاج یوسف را خبر کردند؛ بخواندش و گفت: دعای خیری…
نقلست که یک روز شیخ ابوبکر شبلی رحمةالله علیه یکی را دید زار میگریست. گفت: چرا میگریی؟…
نقلست از شیخ ابوبکر شبلی رحمةالله علیه که گفت: عمری است که میخواهم که گویم “حسبی الله”…
شخصی از مولانا عضدالدین پرسید که چونست که در زمان خلفا مردم دعوی خدایی و پیغمبری بسیار…
جنازه ای را به راهی می بردند. درویشی با پسر بر سر راه ایستاده بودند، پسر از…
یکی از شاعران پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت. فرمود تا جامه از او…