“کاپوچینو، کیک پنیر” نام مجموعه داستان های کوتاه از “محمد صالح علاء” است.
داستان های این مجموعه، لحن و لطافت دلنشینی دارند و خواندنشان روح نواز است.
نشر پوینده کتاب را منتشر کرده و شامل بیست داستان است با نام های “نوبت اول بود عاشق می شدم”، “من سی و هشت بار مرده ام”، “جلد کتاب جبر من”، “زمان من باقی است”، “نان و گل سرخ”، “مونت پارناس”، “آگهی تابستانی”، “برف هر جایی را پیدا می کند، می نشیند”، “دوازده حرف”، “هوای عاشقی”، “توت فرنگی های یخ زده”، “لُپ هموطن”، “آینه”، “نقاش بالا”، “درخت سیب”، “فردا”، “کاپوچینو، کیک پنیر”، “عزیزم لطفا تهرانی باش”، “تنها خرمالوی روی درخت” و “آهوی جان”.
در ادامه یکی از داستان های کتاب رو می تونید بخونید. هر چند که قوانین کپی رایت رو با این کار، رعایت نکردم. اما با توجه به تیراژ پایین کتاب ها و حال و روز کتاب خوانی، شاید عده ای ترغیب بشن که این کتاب رو تهیه کنن و بخونن.
دوازده حرف
باران مثل سیل می بارد. من خیس و ترید خودم را به پاتوق رساندم. دیدم هیچ یک از دوستانم نیامده اند. فقط آقایی که پشت میز رو به رویم نشسته مشغول جدول حل کردن است و همین که چشممان به هم افتاد، هر دو تبسم کردیم. من کج نشستم و مشغول شمردن قطره های باران روی پنجره شدم تا شنیدم آن آقا از من می پرسد: شما می دانید چوب دستی قانون چیست؟ پنج حرف است.
خندیدم و گفتم: شما جدول حل می کنید؟
گفت: بله.
گفتم: شاید باتوم.
دیدم با خوشحالی مشغول پر کردن جدول شد. مدتی در سکوت گذشت. باز گفت: اثری از اسکار وایلد. دوازده حرف است.
گفتم: بادبزن خانم ویندر.
گفت: نه. چون باید حرف سومش “ب” باشد تا با باتوم قانون درست دربیاد.
گفتم: پس گربه سفید.
با صدای بلند گفت: گ ر ب ه س ف ی د. نه نمی شود. هشت حرف است.
گفتم: پس باید اسم کار دیگری از او باشد. چون او هم نمایش نامه نویس بوده هم شاعر.
نگاه عمیقی به من انداخت و گفت: اسکار فینگل افلاهرتی ویلز وایلد. اسم پدرش هم کنستانس للوید بوده. ایرلندی است.