فلک را جور بیاندازه گشتست جهان را رسم و آیین تازه گشتست هَزار امروز همآواز زاغ است…
شعر
166 مقاله
166
این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست «حکیم عمر خیام»
آواز نگاه می شنوم، می شنوم، آشناست موسقی چشم تو در گوش من موج نگاه تو همآواز…
حکایت این روزهای جهانِ ما، البته جهانِ آنها، ما که جهانِ سومی هستیم؛ همین است که در…
دخترک آنقدر اصرار کرد که مجاب شدم یک فال از او بخرم. خودم هم بدم نمی آمد…
بگذار که در آینه ات نیم نگاهی بکنم بگذار که در بَندِ دلت، ترکِ گناهی بکنم من…
سیبی که از درخت فرو افتاد افتاده است و رودها به کوه باز نمی گردند و عطر…
ذهن ما زندان است ما در آن زندانی قفل آن را بشکن در آن را بگشای و…
به مطلب می رسد جویای کام آهسته آهسته *** ز دریا می کشد صیاد دام آهستهآهسته به مغرب…