برچسب: رنج

  • اگر تنهاترین تنها شوم …

    اگر تنهاترین تنها شوم …

    روزها در گذر هستند. جنگ ها در جریان هستند. انسان ها کشته می شوند. رنج می کشند.

    زمین مهربان و آسمان بخشنده، همیشه به یک حال نیستند. گاه دگرگون می شوند و خشم می گیرند. نسیمی که طوفان می شود. نم نمی که سیل می شود و لرزی که ویران می کند.

    قدرت های بزرگ در پی منافع خود هستند. و مردم در پی زندگانی یا زنده مانی خویش. در تسخیر آنچه چرخش روزگار برای این عصر تدارک دیده است. جز آه و ناله ای و گاه فریادی و گاه لقمه نانی، یاری نیست.

    نزدیک تر بیاییم. عزیزی از دست می رود. چند روزی، مراسمی هست و پیامی. نوحه ای هست و دعایی. در نسخه های جدیدتر سوت و کف و آوازی. و در پایان تنهایی و تنهایی.

    یادتان هست اخوان می گفت: “زمستان است…”

    هر چه فکر می کنم می بینم بدون خدا نمی شود. باید باشد. درست همینجا کنار ما. شریعتی هم همین طور فکر می کرد: “اگر تنهاترین تنها شوم، هنوز خدا هست”

  • این شادی خبر می دهد از رنجی عمیق

    آدم‌های مبتلا به رنجی عمیق وقتی که شاد هستند رنجشان فاش می‌شود:
    طوری به شادی می‌چسبند که انگار از سرِ حسد می‌خواهند بغلش کنند و خفه‌اش کنند.

  • زندگی خوب همراه با رنج‌هایی که کسی نمی‌داند

    زندگی خوب همراه با رنج‌هایی که کسی نمی‌داند

    زندگی خوبی دارم.

    می دانم.

    جسم سالم. خانواده. شغل خوب. اتاق شخصی. غذای گرم. لباس کافی.

    رمان‌های خارجی. داستان‌های ایرانی. بیمه‌ی خدمات درمانی. ساعاتی برای ورزش. لوازم تا حدودی با ارزش. تستِ اعتیاد منفی. قدرت درکِ شب‌های برفی.

    تازگی‌ها؛ منشور حقوق شهروندی.

    می‌دانم.

    اما رنج‌هایی دارم که کسی نمی‌داند.

    «س.م.ط.بالا»

  • رنج های علی و پیروانش. گزیده ای از سخنرانی دکتر علی شریعتی

    رنج های علی و پیروانش. گزیده ای از سخنرانی دکتر علی شریعتی

    رنج بزرگتر از اینکه ملتی عاشق علی باشد و عاقبت یزید را داشته باشد نیست. چه رنجی بالاتر از اینکه در این دنیا یک ملت، نشان علی بر پیشانی سرنوشتش خورده باشد و در عین حال از فقر، خواب، تخدیر، تفرقه، کوتاه اندیشی، بدبینی، ضعف و ذلت رنج ببرد.

    دکتر علی شریعتی در نهم آبان ماه سال 1351 هجری شمسی، برابر با هجدهم ماه مبارک رمضان در حسینیه ی ارشاد سخنرانی می کند. آنچه شریعتی می گوید، حرف امروز و درد امروز نیز هست. بخش هایی از این سخنرانی، نیایشی است که از دکتر شریعتی به جای مانده و در فضای مجازی نیز بسیار نشر پیدا کرده است. با توجه به اینکه مدت زمان سخنرانی بیش از یک ساعت است، بخش هایی از آن را به صورت گزیده در این مطلب نقل می کنم. همچنین سعی کردم حالت گفتاری را به حالت نوشتاری تغییر دهم.

    چه رنجی بالاتر از اینکه نسل قدیم ما که به علی و به مذهب علی وفادار مانده، قدرت زایندگی و حرکت خود را از دست داده، به جمود و توقف دچار شده و نمی تواند نسل آینده را به تاریخ و فرهنگ و مذهب علی پیوند دهد.

    رنج های پیروان علی بیشتر از رنج های خود علی است.

    علی، تجسم عدالت مظلوم در تاریخ بشر است. علی نه تنها قرآن ناطق است، بلکه آزادی، عدالت و انسانیت متعالی ناطق نیز هست. رنج علی از تمام رنج ها و شهادت ها و شکنجه ها و شلاق هاییست که بشریت خورده و ستم ها، پریشانی ها، فریب ها و خیانت هایی که بر روح و وجدان بشریت وارد شده است.

    علی انسانی است که وقتی به حکومت می رسد، اولین کاری که می کند یک کار انقلابی است و تا وقتی می میرد، انقلابی می میرد. او تنها حاکمی است که در طول حکومتش انقلابی ماند و حتی از زمانی که تنها بود و بی مسئولیت، انقلابی تر. این سرنوشتی است که همه ی انسان ها بر عکس آن را طی می کنند؛ همه انقلابی هستند و پس از روی کار آمدن، محافظه کار می شوند.
    علی بعد از مرگش حیاتی بارورتر از دوره ی زندگیش دارد و رنج هایی بزرگتر. و آن رنج ها ما هستیم. علی از رنج انتصاب او به ما و از رنج انتصاب ما به او، رهایی پیدا نکرده است. برای رنج او، کاری بکنیم. (بیشتر…)

  • کودکان با هزاران امید به این دنیا آمدند اما …

    کودکان با هزاران امید به این دنیا آمدند اما …

    کودکان با هزاران امید به این دنیا آمدند اما … خیلی زود باید کودکی را رها کنند … جنگ های زیادی هست، رنج های زیادی هست. جبرهای زیادی هست.

    می زنم بر کوچه دیوانگی در این بهار  ***   بیش ازین خجلت ز روی کودکان نتوان کشید

    «صائب تبریزی»

  • کدام رنج؟! کدام گنج؟!

    مولانا گفت:

    ای قوم به حج رفته کجایید کجایید *** معشوق همین جاست بیایید بیایید
    معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار *** در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
    گر صورت بی‌صورت معشوق ببینید *** هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
    ده بار از آن راه بدان خانه برفتید *** یک بار از این خانه بر این بام برآیید
    آن خانه لطیفست نشان‌هاش بگفتید *** از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
    یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت *** یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
    با این همه آن رنج شما گنج شما باد *** افسوس که بر گنج شما پرده شمایید

    احسنت. صحیح است. صحیح است. اما پرسشی دارم. در عصر طیاره، حاجیان به سرعت نزدیک به صوت به مقصد می رسند. خدم و حشم نیز به همراه دارند. طبیب و شفاخانه نیز فراهم است. موز و پرتقال به حد افراط تقسیم می کنند. سایه بان ها گسترانیده اند. بازارها رونق دارند. سیاحتی است به نام زیارت. دیگر رنجی نیست. گنجی نیست. کدام رنج؟ کدام گنج؟

    «س.م.ط.بالا»