آدمیزاد هم مثل سیب زمینی است.
اگر نسل اندر نسل در همان خاک بی قوت بکارندش خوب رشد نمی کند.
بچه های من هر کدامشان جایی به دنیا آمده اند و اگر سرنوشتشان دست من باشد، باید در خاک غریب ریشه بدوانند.ناتانیل هاتورن
خاک غریب مجموعهای است از چند داستان کوتاه و در دو بخش روایت میشود. بخش اول شامل پنج داستان کوتاه غیرمرتبط به هم است؛ با این حال، فضا و شخصیت هایی شبیه به هم دارند. «خاک غریب»، «جهنم- بهشت»، «انتخاب جا»، «خوبی محض» و «به کسی مربوط نیست» داستان های بخش اول کتاب هستند. بخش دوم با عنوان «هِما و کاشیک»، سه داستان پیوسته با نامهای «اولین و آخرین بار»، «آخر سال» و «رفتن به ساحل» را دربارهی این دو شخصیت روایت می کند.
داستان ها هر کدام عشق هایی را روایت می کنند، میان آدم هایی معمولی. بیشتر شخصیت ها مهاجرانی از هند به آمریکا هستند که برای داشتن زندگی بهتر تلاش می کنند و اتفاقا موقعیت های خوبی هم به دست آورده اند. روابط بین نسل اول مهاجران و نسل های بعدی از بُن مایه های داستان هاست و شکافی که گاهی بین آنها ایجاد شده است. پایبندی به سنت ها و گاهی پس زدن آنها، رازها و احساساتی که آدم ها از یکدیگر پنهان می کنند و یا با هم به اشتراک می گذارند؛ همه و همه در مجموع داستان هایی گیرا را خلق کرده اند. ترجمه ی این کتاب نیز روان است و خواننده را با قصه همراه می کند.
احساس ها و غرایز انسان ها در همه جای دنیا یک جور است و آدم های داستان ها آنقدر واقعی هستند که بشود دوستشان داشت، برایشان دل سوزاند و یا از آنها متنفر بود.
کتاب خاک غریب با عنوان اصلی “Unaccustomed Earth” به نویسندگی “جومپا لاهیری” (Jhumpa Lahiri) در سال 2008 میلادی منتشر شد. “نشر ماهی” این کتاب را با ترجمه ی “امیرمهدی حقیقت” منتشر کرده است. (بیشتر…)