برچسب: آب

  • معادله ی آب و خون

    مردمی بی گناه و با گناه، در فضایی به مساحت X، به کام مرگ فرو برده می شوند. N + M در یک اتاق دور هم می نشینند و بقال سر کوچه و پیرزن همسایه را هم دعوت می کنند تا مذاکره کنند که چطور غنائم و میراث مردگان را با هم قسمت کنند. محاسبه کنید هر یک از اعضای حاضر در اتاق، چند لیتر آب برای شستن خون های ریخته شده روی سهم دریافتی خود، نیاز دارند؟

    «س.م.ط.بالا»

  • حسرت

    حسرت

    پدر ما خیلی آدم باشعوری است. او از کودکی چیزهای زیادی به ما آموخته است. پدر ما خیلی زحمت می کشد، اما نمی تواند همه چیز برای ما بخرد. او به ما یاد داده است هیچگاه حسرت چیزهایی که نمی تواند بخرد، نخوریم. پدر ما می گوید به جای حسرت، آب بخوریم. من و برادرانم خیلی آب می خوریم. چند روزی است که پدر ما خیلی ناراحت و نگران است. او می گوید آب سدها ته کشیده است. اگر آب نباشد من و برادرانم باید حسرت بخوریم.

    «س.م.ط.بالا»

    خداوند پدر ما و پدر شما را حفظ کند.

  • تصویر

    “تصویر” شعری از “کامبیز صدیقی کسمایی” از مجموعه “در بادهای سرد” را بخوانید:

    می نشینم بر دو زانو باز
    می زنم بر هم دوباره آب را با دست
    آنچه می جویم نمی یابم
    آنچه می خواهم نمی بینم
    رفته بی خود هر دو دستم باز تا آرنج در این آب
    من، مبهوت
    می روم غمگین بدان اما
    تو بدهکاری به من
    تصویر آن دلدار را
    ای آب!