ویدئوهای کانال آپارات ایده آلیتی را جهت حفظ حقوق تولیدکنندگان و رعایت قوانین کپی رایت از حالت نمایش خارج کردم.
جملهی بالا شرح موجزیست از آنچه رخ داده است. اما مایلم توضیح کاملتری برای مخاطبانی که حوصلهی بیشتری دارند، ارائه کنم.
تا این تاریخ بیش از 600 ویدئو در کانال آپارات سایت ایده آلیتی قرار دادهام. بخش عمدهای از این ویدئوها، انیمیشنهای کوتاه بود و تعدادی فیلم کوتاه و چند فیلم مستند هم در این بین قرار داشت. کمتر از 10 ویدئو نیز توسط من تهیه شده بود.
هدف اصلی من به اشتراک گذاشتن مفاهیمی بود که در این ویدئوها در زمانی کوتاه و به شکلی زیبا بیان شده بود. مفاهیمی انسانی، اجتماعی و اخلاقی. آنچه که من خود قادر به بیان آنها به این شکل و قالب نبودم.
این کار مدت زیادی ادامه داشت و کانال هم مخاطبانی پیدا کرده بود و برخی ویدئوها مورد استقبال کاربران فراوانی قرار میگرفت. اما حلقهی مفقودهی این فرآیند همان حقوق صاحبان آثار بود. اکثر ویدئوها غیر ایرانی بودند و در سایتهای مختلف خارجی و گاه ایرانی منتشر شدهاند. با این حال همچنان انتشار مجدد آنها در یک کانال دیگر موجب پایمال کردن بیشتر حقوق تولیدکنندگان میشد.
بنابراین هر چند بسیار دیر هنگام، اما به این درک و نتیجه رسیدم که هدف من از انتشار این ویدئوها، به نیت خیر و بدون نگاه تجاری، نمیتواند توجیه کنندهی حقوق پایمال شدهی کسانی باشد که برای تهیهی آنها زحمت فراوان کشیدهاند. پس ویدئوهای کانال را از حالت انتشار خارج کردم.
پینوشت اول: کانال آپارات ایده آلیتی همچنان به کار خود ادامه خواهد داد؛ و من تلاش میکنم تا ویدئوهای تولیدی خود را در آن منتشر کنم. و یا آثاری که از رضایت صاحبان آنها جهت انتشار اطمینان داشته باشم.
پینوشت دوم: شما هم نظرات خود را در این زمینه بیان کنید.
«س.م.ط.بالا»
یکی را از ملوک مدّت عمر سپری شد. قایم مقامی نداشت. وصیت کرد که بامدادان نخستین کسی که از در شهر اندر آید تاج شاهی بر سر وی نهند و تفویض مملکت بدو کنند.
اتفاقاً اول کسی که درآمد گدایی بود همه عمر لقمه اندوخته و رقعه* دوخته. ارکان دولت و اعیان حضرت وصیت مَلِک به جای آوردند و تسلیم مفاتیح قلاع* و خزاین بدو کردند و مدتی مُلک راند تا بعضی امرای دولت گردن از طاعت او بپیچانیدند و ملوک از هر طرف به منازعت خاستن گرفتند و به مقاومت لشکر آراستن.
فی الجمله سپاه و رعیت به هم بر آمدند و برخی طرف بلاد از قبض تصرف او رفت. درویش ازین واقعه خسته خاطر همی بود تا یکی از دوستان قدیمش که در حالت درویشی قرین بود از سفری باز آمد و در چنان مرتبه دیدش. گفت: «منت خدای را عزّوجل که گُلت از خار بر آمد و خار از پای بدر آمد و بخت بلندت رهبری کرد و اقبال و سعادت یاوری تا بدین پایه رسیدی»
اِنَّ مَع العسرِ یُسراً
شکوفه گاه شکفته است و گاه خوشیده*
درخت وقت برهنه است و وقت پوشیده
گفت: «ای یار عزیز تعزیتم کن که جای تهنیت نیست آنگه که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی.»
اگر دنیا نباشد دردمندیم
وگر باشد به مهرش پای بندیم
حجابی زین درون آشوب تر نیست
که رنج خاطرست ار هست و گر نیست
مَطَلَب گر توانگری خواهی
جز قناعت که دولتیست هنی*
گر غنی زر به دامن افشاند
تا نظر در ثواب او نکنی
کز بزرگان شنیده ام بسیار
صبر درویش به که بذل غنی
اگر بریان کند بهرام گوری
نه چون پای ملخ باشد ز موری
«حکایتی از گلستان سعدی(باب دوم)»
پینوشت:
رقعه: وصلهای که به لباس میدوزند
قلاع: دژها، قلعهها
خوشیده: خشک شده، خشکیده
هنی: گوارا، آن چه بی رنج و بی زحمت به دست آید
کتاب فلسفه ملال (A Philosophy of Boredom) نوشته “لارس اسوندسن” (Lars Fr. H Svendsen) با ترجمه “افشین خاکباز” توسط “فرهنگ نشر نو” منتشر شده است.
لینک کتاب در سایت انتشارات + امکان مطالعه بخشی از کتاب
کتاب حاضر شامل چهار فصل اصلی است:
- طرح مسئله: در فصل نخست، شرحی کلی از جنبههای مختلف ملال و رابطه آن با مدرنیته ارائه میشود.
- داستانها: فصل دوم به ارائه برخی از داستانهای ملال اختصاص دارد. یکی از نظریههای اصلی که در این بخش مطرح میشود این است که از نظر تاریخ اندیشهها، رومانتیسم برای درک ملال در دوران مدرن بنیادیترین نقش را ایفا میکند.
- پدیدارشناسی: فصل سوم بر پژوهشهای پدیدارشناسانهی هایدگر دربارهی ملال متمرکز است.
- اخلاق: در فصل چهارم این بحث مطرح میشود که در برابر ملال چه موضعی میتوانیم اتخاذ کنیم و چرا مجبور نیستیم چنین موضعی بگیریم.
متن پشت جلد کتاب فلسفه ملال
خدایان ملول بودند و بنابراین انسان را آفریدند. آدم از تنهایی ملول بود و بنابراین حوا را خلق کردند. از آن زمان، ملال وارد جهان شد و درست به همان نسبتی که جمعیت رشد میکرد، ملال نیز بیشتر میشد.
در ادامه میتوانید بخشهایی کوتاه از کتاب فلسفه ملال را بخوانید:
گروهی از چوب ها تلاش می کنند از یک شب سرد آخرالزمانی جان سالم به در ببرند. با روشن کردن آتش. آن هم با تکه هایی از بدن خود.
این صحنه را مجسم کنید… در جهانی آخرالزمانی پُر از مرگ و نابودی، دسته ای از بازماندگان باید در کنار هم، راهی برای جان به در بُردن از سرمای منجمدکننده شب پیدا کنند. اما اگر این بازماندگان مردم نبودند چه؟ چه میشد اگر آنها کُندههای درخت بودند!! و اگر چیزی که آنها برای گذراندن شب به آن نیاز داشتند آتش بود! میدانید که چه آتش خوبی میتوان با کندههای درخت ساخت! چوب (Timber) به کارگردانی “نیلز هیدینگر” (Nils Hedinger) یک سناریوی سینمایی آشنا را ارائه میکند و یک پیچ و تاب جدید از کمدی کلاسیک آدمخواری به آن میافزاید.
شاید مضحک به نظر میرسد، اما داستان شخصیتهایی چوبی که در یک مبارزه برای زنده ماندن تلاش میکنند، بیش از آنچه که انتظار دارید، عمیق است و به طرز شگفت انگیزی کمیک و جذاب میشود.
هیدینگر در گفتگویی که با سایت Short of the Week داشته، میگوید: «تصویر کندههای درخت که یکدیگر را به آتش میکشند، مدت زمان طولانی ذهن من را درگیر کرده بود. به نظرم جالب بود؛ زیرا ساده، خنده دار و وحشتناک است و در عین حال میتواند استعاره ای از جامعه باشد.»
با آنکه سناریوی هیدینگر افراطی و دور از ذهن است، اما وقتی دنیایی را تصویر میکند که چوب ها در آن همدیگر را میخورند، چیزی است که میتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم. منظورم این است که امیدوارم هیچگاه یک غریبه را در یک رقابت سخت برای بقا به آتش نکشیده باشید (که البته این نوع اطلاعات را حتی بهترین وبسایت های تجزیه و تحلیل هم ارائه نمیدهند)، اما به احتمال زیاد رقابتهای شدیدی وجود داشته که در آنها شکست خوردید و سوزش آن را احساس میکنید. اینطور نیست؟
شاید شغلی را که واقعا می خواستید از دست بدهید، جایگاهی در یک تیم ورزشی پیدا نکرده باشید یا دختر مورد علاقه تان را با یکی دیگر از دوستانتان دیده باشید (که همگی سناریوهایی فرضی هستند!)، رقابتی بی رحمانه، اما متاسفانه اینها در جامعهی ما متداول هستند.
از یک سو شاهد رفتاری وحشیانه از چند تکه چوب برای رسیدن به کمی گرمای بیشتر هستیم، اما از سویی دیگر با یکی از مباحث مهم بشری – مانند نظریه داروین در مورد انتخاب طبیعی مواجه میشویم.
مثل همیشه، هر کدام از شما میتواند برداشت خود را از فیلم داشته باشد، اما به طور مشخص برای من یادآور نقل قولیست که قبلا جایی شنیده بودم:
هنگامی که توسط یک خرس تعقیب میشوید، برای فرار نیاز نیست از آن خرس سریعتر بدوید، بلکه تنها کافیست از شخص دیگری که نزدیک و کنار شماست، سریعتر بدوید.
منبع: shortoftheweek
ترجمهی اختصاصی برای ایدهآلیتی: س.م.ط.بالا
سال تولید: 2014
کارگردان: Nils Hedinger
مدت زمان: 5 دقیقه
کشور سازنده: سوئیس
انیمیشن کوتاه چوب (Timber) را تماشا کنید:
کارگر یک کیوسک روزنامه فروشی آرزو داره از محل کار کسلکنندهش خلاص بشه. اما علاقهی زیادش به شیرینی و زندگی یکنواخت و بیتحرکش حتی خارج شدن از درب خروج رو هم دشوار کرده …
انگیزه او از احساسات خودش الهام گرفته بود، چرا که زندگیاش به وسیله شغلش محدود شده بود. انیمیشن کوتاه انیتا ملیسا (Anete Melece) به نام کیوسک، برای او تنها راهی برای بروز آن نامیدیها نبود بلکه سفری از سرزمین تبلیغات به سرزمین فیلمسازی بود. حرکتی که او توصیف می کند تلاشی برای تجلی آزادی شخصی بیشتر است. فیلم ملیسا قطعه ای مسحور کننده است و نمایانگر این است که به خود اجازه بدهی به رویاهایت دست یابی، هرچند که ممکن است بعید به نظر برسد.
در حالی که شخصیت اصلی فیلم ملیسا ممکن است به اصطلاح با محدودیت های فیزیکی شغلش درگیر باشد، تفکر در مورد احساسات به دام افتاده در محل کار مطلبی است که بیشتر ما میتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم. یافتن توازنی بین کار و زندگی شخصیتان معمولا دشوار است و دستیابی به رضایت در شغل حتی می تواند سخت تر باشد. اما ما در قبال آن چه میتوانیم انجام دهیم؟
جرات رویاپردازی برای زندگی بهتر یا تنها تسلیم شدن و سپری کردن با چیزهای موجود
برای کارگر کیوسک ملیسا، این راه آخر است، وقتی رویدادها او را مجبور به شکستن این موقعیت و کشف راه های فرار جدید میکند.
با بیان قرارگرفتن در یک کیوسک، فیلم به شدت بر کمدی بصری و زیبایی سرگرم کنندهای تکیه دارد تا بتواند بینندگان را مجذوب نگه دارد. شخصیت ها از یک سیگاری خفن گرفته تا یک زن دلشکسته، به صورت پویایی کلیشه ای هستند، هر چند که این بازیگرِ رشد یافته است که نمایش را به دست میگیرد اما خنده در هر کار برجسته ی ملیسا به عنوان عنصر حمایت کنندهی خوبی درنظر گرفته شده است.
این اثر به عنوان فیلم فارغ التحصیلی انیتا ملیسا از دانشگاه علوم و هنرهای کاربردی لورنس (Lucerne University of Applied Sciences and Arts) است. تقریبا ۲ سال طول کشید تا فیلم او کامل شود که یک سال برای اتمام دوره او و طرح اولیه کیوسک و یک سال دیگر برای تکمیل آن صرف شد.
منبع: shortoftheweek
ترجمهی اختصاصی برای ایدهآلیتی: f.k
سال انتشار: 2013
کارگردان: Anete Melece
مدت زمان: 7 دقیقه
کشور سازنده: سوئیس
این انیمیشن کوتاه را تماشا کنید: