بلا به دور. چشم حسود و بخیل کور. ستاره ی امیدِ شما پُر نور. آب سرد و…
نثر آبدار
110 مقاله
110
نثرهایی که آب دارند. گاهی برای نوشیدن و گاهی برای نیوشیدن
ذهنم آشفته شده، نه صدای تو، نه صدای چلچله و نه حتی صدای سگ همسایه؛ هیچکدام این…
در شهری زندگی می کنم که عده ای از سطل های آشغال ارتزاق می کنند؛ عده ای…
چهل و پنج سال پیش از این؛ جوان در حالیکه شاخه گلی سرخ در دست داشت، صورتش…
هر پدری ستونی است برای خانواده و چون بزرگ باشد ستونی است برای خاندان. یکان یکانِ اعضای…
خیلی زود میاد و خیلی سریع هم عبور می کنه. بدون توقف. شاید به همین خاطر، کسی…
بیش از هر زمان دیگری زندگی رنج آور شده است. خشم، پیش از هر احساس دیگری در…
بسیار ناراحت کننده است؛ به چهره ی آدم ها نگاه می کنم و هیچ نمی دانم به…
خیلی دوست دارم متنی بنویسم که مخاطب رو وادار به خندیدن کنه. حالا قهقهه نشد، یه لبخند…
چنان نفرت انگیز شده ام که تحمل ام برایش سخت شده است. انگار کتابی باشم که از…