دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را *** دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز *** باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون *** نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل *** هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت *** روزی تفقدی کن درویش بینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است *** با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند *** گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند *** اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی *** کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد *** دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینه سکندر جام می است بنگر *** تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند *** ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود *** ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

سالوس در لغت به معنای مکار، حیله گر و ریاکار آمده و مکر و حیله و فریب نیز گفته اند. بنابراین “خرقه ی سالوس” بیانگر خرقه ایست که مظهر ریاکاری و فریب کاری است.
صلاح کار کجا و من خراب کجا *** ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس *** کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را *** سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد *** چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست *** کجا رویم بفرما از این جناب کجا
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است *** کجا همیروی ای دل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال *** خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست *** قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
آخرین دیدگاهها